روایتهای فرمانده گشت شکار در نبرد با خانههای تیمی منافقین/لاجوردی که کم میآورد از آیتالله گیلانی کمک میگرفت
او با قدرت بدنیای که داشت، سعی کرد لوله اسلحه را به سمت بچهها بگیرد و شلیک کند؛ من هم با قدرت بدنی کمتر از او، چون نوک لوله دستم بود، دائم اسلحه را بهسوی سقف و یا کف اتاق اهرم میکردم. در یک آن، پایم را پشت پایش گذاشتم. و با تمام قدرت انداختمش روی زمین، خودم هم افتادم روی او. نوک ژ۳ از بالای در زد بیرون و با وزن هر دوی ما تا پایین در آمد؛ لوله اسلحه بین در گیر کرد و نوک لوله هم از دست من درآمد...