از یهودیت مدرن تا دنیای مدرن؛ چگونه صهیونیسم و مدرنیته جهانبینی دینی را تضعیف کردند + فیلم
پورمند، پژوهشگر مسائل سیاسی، در گفتگو با SNNTV درباره عقبه ایدئولوژیک صهیونیسم مدرن اظهار کرد: "این ایدئولوژی به هیچ عنوان صرفاً به یک ایدئولوژی مدرن محدود نمیشود، بلکه هدف آن تبدیل به یک جهانبینی است که در حوزههای آنتولوژی، انسانشناسی و معرفتشناسی ویژگیهای خاص خود را دارد."
وی افزود: "صهیونیسم دیگر نمیتواند فقط به عنوان یک ایدئولوژی ساده در نظر گرفته شود بلکه به یک سیستم معنایی پیچیده و ابر وادی تبدیل شده که با یهودیت سنتی و چارچوبهای متافیزیکی غرب همخوانی ندارد."
پورمند همچنین تأکید کرد که "یهودیت مدرن، که در ۲۵۰ سال گذشته شکل گرفته، یکی از مهمترین بسترهای تشکیل صهیونیسم به شمار میآید."
مدرنیته و تحول عمده در فلسفه غرب؛ انسانمحوری و فردیتگرایی به عنوان ویژگیهای اصلی
پورمند، پژوهشگر مسائل فلسفی، درباره تأثیرات مدرنیته بر فلسفه غرب اظهار کرد: "مدرنیته در غرب یک نسخه جدید از نگرش به انسان، جهان و خدا است که در دوره رنسانس شکل گرفت و به تدریج به عنوان یک پارادایم جدید در فلسفه غرب شناخته شد."
وی افزود: "در این دوره، انسانمحوری و فردیتگرایی به عنوان ویژگیهای اصلی مدرنیته معرفی شدند."
وی همچنین اشاره کرد: "با ظهور اومانیسم در رنسانس، انسان به عنوان معیار همهچیز قرار گرفت و این نگرش تحولاتی عظیم در معرفتشناسی و هستیشناسی ایجاد کرد."
پورمند ادامه داد: "فلسفههای مدرن مانند دکارت و کانت اصالت را به ذهن انسان دادند و به جای درک جهان از خارج، آن را از درون ذهن خود میشناختند."
پژوهشگر افزود: "این روند به تدریج به نهیلیسم و نیستانگاری دامن زد، جایی که مفاهیم متافیزیکی کنار گذاشته شد و تنها آنچه که قابل درک از طریق حواس و عقل انسان بود، به رسمیت شناخته شد."
مدرنیته و تأثیر آن بر دینستیزی؛ چگونه نگرش جدید به انسان و جهان، جهانبینی دینی را تضعیف کرد
پورمند، درباره تأثیرات مدرنیته بر جهانبینی دینی گفت: "با پیدایش مدرنیته در دوره رنسانس، نگرش جدیدی به انسان، جهان و خدا شکل گرفت که نتیجه آن انسانمحوری و فردیتگرایی بود. این تغییرات در نگرش به انسان و معرفتشناسی، در نهایت به سمت نفی عالم غیب و تضعیف جهانبینی دینی حرکت کرد."
وی افزود: "این روند به تدریج منجر به ظهور نهیلیسم و سکولاریسم شد که در نقطه مقابل با دینداری و جهانبینی دینی قرار گرفت."
پورمند ادامه داد: "به ویژه در دوره روشنگری، این گرایشها به طور رادیکال به دین هجمه کردند و باور داشتند که تا زمانی که جهانبینیهای دینی وجود دارند، تودهها از مسیر صحیح عقلانی دور خواهند بود."
پژوهشگر در پایان گفت: "این تحولات در نهایت منجر به انقلاب فرانسه و تغییرات عمده در نهادهای دینی شد."