ورزشگاه علی دایی، زخم کهنهای بر تن اردبیل؛ وعدههایی که شنیده شد، اما عملی نشد
به گزارش خبرنگار گروه استانهای خبرگزاری دانشجو، پنجشنبهای خاص در اردبیل در راه است. کمتر از چند دقیقه دیگر، چهرههای محبوبی چون علی دایی و عادل فردوسیپور در استادیوم تختی اردبیل گرد هم میآیند تا در یک مسابقه فوتبال خیریه، کمکرسان آزادی زندانیان مالی باشند. اما فارغ از فضای پرنشاط این دیدار، موضوعی دیگر در دل مردم اردبیل سنگینی میکند: سرنوشت مبهم ورزشگاه علی دایی؛ پروژهای که هنوز پس از سه دهه، به پایان نرسیده است.
در پنج کیلومتری شهر اردبیل، ورزشگاهی قرار دارد که میتوانست قطب ورزشی شمالغرب کشور باشد. استادیوم ۲۰ هزار نفری علی دایی، با مساحت ۴۲ هکتار، در اوایل دهه ۷۰ شمسی کلنگزنی شد. کلنگی که آن زمان، موجی از امید و نشاط را در دل مردم استان زنده کرد. اما از آن سال تا امروز، این پروژه نیمهکاره باقی مانده و هر سال، فاصله آن با تکمیل، بیشتر از گذشته شده است.
افتتاح صوری؛ آغاز بلاتکلیفی
در سوم خردادماه ۱۳۸۷، استادیوم علی دایی بهطور نمادین افتتاح شد و حتی میزبانی یک دیدار دوستانه بین تیم ملی فوتبال ایران و تیم سایپا را نیز برعهده گرفت. اما همان زمان هم مشخص بود که این افتتاح، چیزی جز نمایشی برای رد کردن پروژه در گزارشها نیست. جایگاههای ناقص، نبود سیستمهای مدرن، زیرساختهای غیرفعال، رختکنهای ناقص و سکوهای ناتمام، این ورزشگاه را به جایی غیرقابل بهرهبرداری تبدیل کرده است.
حالا که ۱۷ سال از آن افتتاح صوری میگذرد، علیرغم گذر زمان، استادیوم علی دایی هنوز هیچگاه نتوانسته به یک مجموعه ورزشی تمامعیار تبدیل شود.
وعدههایی که عملی نشد
در سالهای گذشته، بسیاری از کارشناسان ورزشی استان بارها هشدار دادهاند که عقبماندگی فوتبال استان اردبیل، نتیجه مستقیم کمبود زیرساختها و امکانات ورزشی مناسب است. ورزشگاهی مانند علی دایی میتوانست سرمنشأ تحول باشد؛ همانطور که در بسیاری از استانهای کشور، یک ورزشگاه استاندارد زمینهساز رشد فوتبال و صعود تیمهای بومی به لیگهای کشوری شده است.
اما در اردبیل، نه تنها چنین تحولی رخ نداد، بلکه استادیومی که باید نماد افتخار و هویت فوتبالی استان باشد، امروز بیشتر به نماد فراموشی و سرافکندگی تبدیل شده است.
مالکیت مبهم، آینده نامشخص
در حال حاضر، استادیوم علی دایی در اختیار وزارت راه و شهرسازی است و سازمان مجری اماکن دولتی به عنوان متولی آن شناخته میشود. اما تا امروز، خبری از اقدامات اجرایی جدی نیست. فقط وعدهها بودهاند که تکرار شدهاند؛ وعدههایی که هر بار با نزدیک شدن به رویدادی یا حضور چهرهای، تازه میشوند و بعد دوباره به بایگانی سپرده میشوند.
در تمام این سالها، مسئولان محلی و نمایندگان استان بارها از ضرورت تکمیل این پروژه سخن گفتهاند، اما هیچگاه نتیجه ملموسی در میدان عمل مشاهده نشده است.
امنیت نسبی، اما وضعیت نامناسب
هرچند این مجموعه از نظر فیزیکی رها نشده، اما شرایط فنی و ساختاری آن همچنان در وضعیت نامناسبی قرار دارد. اخباری از سرقت تجهیزات و تخریبهای جزئی در گذشته منتشر شده که نشاندهنده نبود رسیدگی منظم و کافی به این مجموعه بزرگ است.
تصاویر تازه از وضعیت فعلی استادیوم، نشان میدهند که سکوها دچار پوسیدگی شدهاند، سیستمهای تاسیساتی غیرعملیاتیاند، و عملاً امکان برگزاری مسابقات رسمی یا حتی تمرین تیمهای حرفهای وجود ندارد.
چشم مردم به آینده است
با وجود شور و هیجان رویداد امروز، بسیاری از مردم اردبیل به آینده فکر میکنند. مردم خواهند آمد تا مطالبه کنند. مطالبهای روشن و ساده: چرا استادیومی که نام اسطوره فوتبال ایران را یدک میکشد، نباید در حد شأن مردم استانش باشد؟
آنها میپرسند، چرا باید استانی با این همه استعداد ورزشی، از حداقل زیرساختها برای رشد فوتبال محروم باشد؟ چرا پروژهای که قرار بود زمینهساز افتخار باشد، حالا به موضوع گزارشهای انتقادی رسانهها تبدیل شده است؟
زمان شعار تمام شده؛ وقت اقدام است
مردم اردبیل از وعدهها خستهاند. دیگر کلنگ زدن و تکرار حرفهای کلیشهای درباره لزوم توسعه ورزش، کافی نیست. اگر قرار به ساختن آیندهای بهتر است، این آینده با عمل ساخته میشود، نه با جلسه و عکس یادگاری.
از مسئولان محلی و ملی انتظار داریم که به جای شعار، برنامه بدهند؛ به جای عکس، پاسخ بدهند؛ و به جای وعده، عمل کنند.