فرصت تاریخی برای جبههسازی جدید

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، بیانیه بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر در پی اظهارات جاهطلبانه نتانیاهو و تام باراک در مورد اسراییل بزرگ و بی اعتنایی به مرزهای ژئوپولوتیک به شرح زیر است:
مقاومت چگونه میتواند از «اسراییل بزرگ» به عنوان محور وحدت بازیگران منطقه برای تقابل با رژیم استفاده کند؟
رژیم صهیونسیتی بعد از طوفان الاقصی و ناکام ماندن در نقشههای شوم خود، مشخصاً موجودیت خود را در ورطهی باتلاقی عمیق دیده و تاکتیک خود را به کلی تغییر داد؛ استراتژی که با شهادت سید حسن نصرالله، اسماعیل هنیه و حمله به ایران برای همگان آشکار شد.
سیاستمداران صهیونیست که بقای رژیم را بر هر چیزی مقدم میدانند، اکنون بدون پردهپوشی، اهداف توسعهطلبانه خود را در تریبونهای رسمی اعلام میکنند. بنیامین نتانیاهو در ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، خود را در «مأموریتی تاریخی و معنوی» برای تحقق «اسرائیل بزرگ» دانست. بزالئیل اسموتریچ، وزیر دارایی، در پاسخ به سوالی درباره گسترش مرزها، به صراحت گفت: «گام به گام» و افزود: «در نوشتهها آمده که آینده اورشلیم تا دمشق گسترش خواهد یافت.»
این نگاه توسعهطلبانه تنها محدود به گفتمان داخلی نیست. تام باراک، فرستاده آمریکا به غرب آسیا، اخیرا با صراحت بیشتری این استراتژی را تشریح کرد: «آن روز (بعد از طوفان الاقصی) تحول اساسی در اندیشه و باورهای اسرائیل ایجاد شد چراکه تلآویو دیگر مرزهای خود را مطابق نقشههای سایکس-پیکو که بیش از یک قرن قبل تعیین شده بودند، مرزهای ثابتی نمیداند و مرزهای تعیین شده در این توافقنامه را بیمعنا میداند و با نگاه راهبردی متفاوتی به منطقه نگاه میکند و فراتر از مرزهای ترسیم شده روی کاغذ، به سمت واقعیتی در حال تغییر در حرکت است. اسرائیل هر کجا که بخواهد، خواهد رفت و هر کاری را که برای حفظ امنیت خود لازم بداند، انجام میدهد. اسرائیل در صورت لزوم، توانایی و تمایل به گسترش نفوذ خود تا لبنان، سوریه و دیگر کشورها را دارد»
اقدامات عملی این رژیم نیز گواهی بر این ادعاست: حملات مکرر به زیرساختهای سوریه، بمباران کاخ ریاستجمهوری دولتی که در تلاش برای عادی سازی روابط با رژیم بود، حمایت از گروه تجزیهطلب دروزیها، نقض آشکار آتشبس با لبنان، بمباران بیروت و تلاش برای خلع سلاح حزب الله و اشغال جنوب لبنان همگی بر عزم تلآویو برای گسترش قلمرو خود دلالت دارد.
واکنش کشورهای عربی به این اظهارات و اقدامات، نشاندهنده یک درک جدید است. عربستان، اردن، امارات، قطر، ترکیه، عراق، کویت، عمان و بحرین، حتی آنهایی که پیشتر در مسیر عادیسازی گام برمیداشتند، اکنون دریافتند که تهدید صهیونیسم تنها محدود به غزه نیست، بلکه پروژهای هژمونیک برای کل منطقه است که امنیت ملی تکتک آنان را به مخاطره میاندازد.
اکنون فرصتی طلایی برای جمهوری اسلامی ایران به عنوان پیشگام گفتمان مقاومت فراهم شده است. باید با دیپلماسی فعال سیاسی و فرهنگی آشکار و پنهان، این درک مشترک از تهدید را به محور وحدت جدید کشورهای منطقه تبدیل کرد. باید نشان داد که مسئله، تنها یک نزاع ایدئولوژیک نیست، بلکه امنیت ملی همه آنان در خطر است. این همان «گام دوم محور مقاومت» است: تبدیل مقاومت از یک گفتمان انقلابی به یک ضرورت راهبردی برای تمامی بازیگران منطقه.
هیچ چیزی مانند ترس از ناامنی نمیتواند این کشورها را برای تقابل متقاعد کند. ایران باید این پتانسیل را به کار گیرد تا مواضع کشورهای منطقه را تغییر داده و مانع افزایش توان اقتصادی، سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی شود. این امر به انزوای کامل این رژیم و افزایش نجومی هزینههای حامیان غربی آن خواهد انجامید.
تحقق نهایی این استراتژی، در گرو عملی کردن فرمایش رهبر معظم انقلاب است: «کشورهای اسلامی باید با قطع ارتباطات سیاسی و اقتصادی، شریانهای حیاتی رژیم صهیونیستی را قطع کنند.»
تنها با ایجاد یک جبهه متحد منطقهای بر پایه منافع مشترک امنیتی که فراتر از مرزهای اعتقادی است میتوان زمینهساز تقابل مؤثر و در نهایت قطع شریانهای حیاتی این رژیم شد. این وحدت، پاسخی تاریخی به توسعهطلبی صهیونیستی خواهد بود.