وقتی مافیای کنکور به اسم عدالت آموزشی قد علم میکنند
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ پس از اعلام نتایج انتخاب رشته کنکور، برخی افراد با انتشار کلیپهایی در فضای مجازی تلاش کردند جو درسی و محیط رقابتی کنکور را تحت تأثیر قرار دهند. در این ویدئوها بخشی از صحبتهای قدیمی بازنشر شد که در آن مطرح میشود: «چرا فردی که پزشک است باید فرزندش هم پزشک شود؟ آیا این عدالت آموزشی است؟»
کلیپهای تقطیعشده و موجسازی در ایام انتخاب رشته
تقطیع سخنان و قراردادن آنها روی تصاویر رتبههای برتر کنکور، نه از نظر اخلاقی قابل قبول است و نه با اصول انسانی همخوانی دارد. ضروری است این موج ساختگی که در فضای مجازی وایرال شده، به درستی مورد واکاوی قرار گیرد تا بدانیم با چه جریانی روبهرو هستیم.
در کجای دنیا پذیرفته شده است که اگر پدری پزشک باشد، فرزندش حق پزشک شدن نداشته باشد، یا اگر پدری کارگر است، فرزند او محکوم باشد که همچنان کارگر بماند؟ چنین باورهایی نه در شأن داوطلبان است و نه در خور خانوادههای آنان نیست.
عدالت آموزشی؛ مفهومی فراتر از شعارهای مقطعی
عدالت، واژهای مقدس و بنیادی در همه جوامع بشری است؛ واژهای که ریشه در وجدان انسانی دارد و قرنها بهعنوان آرمان بزرگ ملتها مطرح بوده است. با این حال، متأسفانه در سالهای اخیر، این مفهوم والا به دست برخی افراد و جریانها به شعاری سطحی و مصرفی تقلیل یافته است؛ شعاری که تنها در بزنگاههایی خاص، همچون ایام انتخاب رشته داوطلبان کنکور، بر زبانها جاری میشود.
آیا درست است که عدالت آموزشی، که باید بهمثابه ستون استوار نظام تعلیم و تربیت مطرح شود، تنها در روزهای پرتبوتاب انتخاب رشته یادآوری گردد و همانند پرچمی برافرازیم و بر سر داوطلبان کوبیده شود؟ چنین برخوردی نهتنها با فلسفه عدالت همخوانی ندارد، بلکه به تضعیف ارزش واقعی آن نیز میانجامد.
عدالت آموزشی، اگر قرار است تحقق یابد، باید در تمام سطوح و در طول سال بهصورت اصولی و مستمر دنبال شود؛ از کیفیت زیرساختهای مدارس گرفته تا فرصتهای برابر برای داوطلبان در دسترسی به آموزش باکیفیت، عدالت آموزشی باید در همه لایهها دیده شود. این عدالت زمانی معنا پیدا میکند که فرزندان روستایی و شهری، کارگر و کارمند، پزشک و کشاورز، همگی بتوانند در فضایی برابر استعدادهای خود را شکوفا کنند و مسیر آیندهشان را بر پایه تلاش و شایستگی رقم بزنند.
شهریههای سنگین و دغدغههای مزمن دانشجویان؛ مصادیق عینی بیعدالتی آموزشی
اما نباید فراموش کرد که مصادیق عدالت آموزشی فقط در روز انتخاب رشته یا در قاب کلیپهای فضای مجازی خلاصه نمیشود. کافی است به نظام آموزش عالی کشور نگاه کنیم؛ جایی که همچنان شهریههای سنگین دانشگاه آزاد و دغدغههای مزمن دانشجویان غیرانتفاعی بر دوش خانوادهها سنگینی میکند. در کنار آن، دانشجویان دانشگاههای دولتی مانند تهران، امیرکبیر یا دانشجویان ساکن کوی دانشگاه نیز هر روز با مشکلات خاص خود دستوپنجه نرم میکنند. اگر قرار است از عدالت آموزشی سخن بگوییم، این مسائل سهم بزرگتری در تحقق یا نقض آن دارند و نمیتوان از کنارشان به سادگی گذشت.
این عدالت زمانی معنا پیدا میکند که فرزندان روستایی و شهری، کارگر و کارمند، پزشک و کشاورز، همگی بتوانند در فضایی برابر استعدادهای خود را شکوفا کنند و مسیر آیندهشان را بر پایه تلاش و شایستگی رقم بزنند.
نه کلیپهای تقطیعشده و موجسازیهای مقطعی در فضای مجازی، و نه جنجالهای تبلیغاتی، هیچیک نمیتواند جایگزین اجرای عدالت واقعی شود. عدالت، مفهومی نیست که در قاب چند تصویر ویدئویی یا بر سر زبانهای جناحی خلاصه شود؛ عدالت باید در عمل محقق گردد و ثمرهاش در زندگی روزمره دانشآموزان و دانشجویان خانوادههای آنان دیده شود.
این روزها بار دیگر واژه عدالت آموزشی سر زبانها افتاده است؛ واژهای مقدس که متأسفانه به دست برخی به ابزاری تبلیغاتی بدل شده است. کافی است نگاهی به فضای مجازی در ایام انتخاب رشته بیندازیم؛ پر است از کلیپهای تقطیعشده، حرفهای احساسی و تصاویری از رتبههای برتر. پرسش اساسی اینجاست که چرا عدالت آموزشی تنها در یک هفته حساس سال به یادمان میآید؟
سال گذشته در میزگردهای مطالبهگری کنکوری، صدای دانشآموزان محروم زاهدان را ما به گوش مسئولان رساندیم؛ همانهایی که در کپر درس میخواندند یا دختری که هر روز بر روی تراکتور مسافت طولانی تا مدرسه را طی میکرد. ما آن صداها را فریاد کردیم، شما کجا بودید؟ اگر عدالت آموزشی دغدغه واقعی بود، چرا در آن زمان سکوت کردید و امروز، درست در بزنگاه کنکور، ناگهان مدعی عدالت شدهاید؟
مافیای کنکور و تکرار سالانه یک نمایش پرهیاهو
مشکل اینجاست که عدالت آموزشی سالهاست ملعبه دست مافیای کنکور شده است. مؤسساتی که هر ساله در همین بازه حساس، با کلیپهای احساسی و روایتهای گزینشی تلاش میکنند فضای روانی داوطلبان را به هم بزنند. آنها بهخوبی میدانند کنکور بزرگترین بازار اقتصادیشان است و هرگونه التهاب میتواند به فروش بیشتر کتابها، کلاسها و دورههایشان منجر شود. اما قربانی اصلی این بازی، همان داوطلبانی هستند که با هزاران استرس و فشار روانی پای آزمون نشستهاند.
فرصت برابر به جای کلاسهای خصوصی و منابع پرهزینه
عدالت آموزشی در معنای واقعیاش چیزی فراتر از این جنجالهای رسانهای است. عدالت یعنی فرصت برابر برای همه داوطلبان؛ چه فرزند پزشکی در تهران باشند و چه فرزند کارگری در سیستان. عدالت یعنی هیچ داوطلبی به خاطر نداشتن معلم خصوصی یا کلاسهای چند میلیونی، از رقابت باز نماند. عدالت یعنی وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم مسئولیت ایجاد بستر برابر را برعهده بگیرند، نه اینکه هر ساله میدان را به دست مؤسسات تجاری بسپارند.
حقیقت آن است که عدالت آموزشی نیازمند نگاه بلندمدت و سیاستگذاری مستمر است. نمیتوان با چند کلیپ احساسی در یک هفته حساس، ادعای عدالتخواهی کرد. اگر دغدغه واقعی عدالت آموزشی دارید، به جای موجسازیهای مجازی، پاسخ دهید برای آن دانشآموز کپرنشین چه کردهاید؟ برای آن دختر روی تراکتور چه برنامهای داشتید؟ برای هزاران داوطلبی که حتی توان خرید کتاب تست ندارند چه اندیشیدهاید؟
عدالت آموزشی باید از شعار به عمل برسد. تا زمانی که عدالت صرفاً در موسم کنکور فریاد زده میشود و در بقیه سال به فراموشی سپرده میشود، هیچ اعتمادی در دل داوطلبان شکل نخواهد گرفت. آینده این سرزمین به نسل جوان وابسته است؛ نسلی که حق دارد در میدان رقابت علمی، برابر و بیدغدغه وارد شود. اگر عدالت آموزشی دغدغه شماست، آن را در طول سال نشان دهید، نه فقط در روزهای انتخاب رشته!
مافیای کنکور را میتوان به کارگردانانی تشبیه کرد که هر سال در صحنهای تکراری، اما با دکور و بازیگران تازه، نمایشی پرهیاهو به اجرا میگذارند. صحنه، همان هفتههای پرالتهاب انتخاب رشته است؛ زمانی که ذهن داوطلبان آماده هر شوک روانی است. این گروه با بریدن چند جمله، گذاشتن روی عکس رتبههای برتر و انتشار در فضای مجازی، روایت خود را میسازند؛ روایتی که نه دغدغه عدالت دارد و نه بویی از انصاف برده است.
آنها خوب میدانند که اضطراب، سوخت اصلی بازارشان است. هر چه داوطلب بیشتر احساس جا ماندن کند، احتمال خرید کلاس، دیویدی یا بستههای آموزشی بالاتر میرود. درست مثل فروشندهای که قبل از معرفی دارو، بیماری را بزرگنمایی میکند.
مشکل اینجاست که این نمایش هر سال با استقبال روبهرو میشود، چون کسی پرده پشت صحنه را بالا نمیزند. پشت شعار عدالت آموزشی، چرخدندههای یک صنعت پر سود در حال کار است؛ صنعتی که آینده نوجوانان را به کالای مصرفی تبدیل کرده است.
اگر قرار است از عدالت آموزشی حرفی به میان آید، باید پرسید سهم داوطلبی که در کپر درس میخواند یا هر روز با تراکتور به مدرسه میرود، در این نمایش کجاست؟ عدالت واقعی آنجاست، نه در قابهای پر زرق و برق تبلیغاتی؛ بحث عدالت آموزشی در کشور ما بار دیگر با انتشار کلیپهای تقطیعشده و موجسازیهای رسانهای در ایام انتخاب رشته کنکور به موضوع روز تبدیل شده است. اما پرسش اساسی اینجاست که آیا عدالت آموزشی مفهومی مقطعی و وابسته به چند روز در سال است یا یک اصل بنیادین که باید همواره در همه سطوح آموزشی مورد توجه قرار گیرد؟
عدالت آموزشی نیازمند سیاستگذاری بلندمدت و پایدار
واقعیت این است که عدالت آموزشی زمانی محقق میشود که فرصتهای برابر برای همه داوطلبان و دانشآموزان در دسترس باشد؛ چه در تهران زندگی کنند و چه در مناطق محروم سیستان و بلوچستان. عدالت یعنی هیچ دانشآموزی به دلیل فقر مالی از داشتن معلم خوب یا دسترسی به منابع آموزشی محروم نشود. این مفهوم تنها در قاب کلیپها و تبلیغات مؤسسات کنکوری نمیگنجد؛ بلکه نیازمند سیاستگذاری بلندمدت، توجه به زیرساختهای آموزشی، و سرمایهگذاری واقعی دولت در نظام تعلیم و تربیت است.
مافیای کنکور سالهاست که با بهرهبرداری از فضای روانی داوطلبان، عدالت آموزشی را به کالایی تبلیغاتی بدل کرده است. آنها بهخوبی میدانند که استرس و اضطراب، بهترین ابزار برای رونق بازارشان است؛ بنابراین با برش چند جمله و قراردادن آنها بر روی تصاویر رتبههای برتر، فضایی میسازند که در ظاهر رنگ و بوی عدالتخواهی دارد، اما در باطن تنها به تقویت چرخه اقتصادی کلاسها، کتابها و بستههای آموزشیشان منجر میشود. قربانی اصلی این نمایشها دانشآموزانی هستند که در تنگنای مالی و روانی، بیش از هر زمان دیگری احساس نابرابری میکنند.
عدالت آموزشی، همانگونه که در متن یادآوری شد، نباید به ابزار تبلیغاتی تقلیل یابد. عدالت باید در تمام طول سال و در همه سطوح پیگیری شود؛ از کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی گرفته تا امکانات دانشگاههای بزرگ و کوچک. نمونههای واقعی بیعدالتی، نه در کلیپهای فضای مجازی، بلکه در مشکلات روزمره دانشجویان و دانشآموزان نمایان است از شهریههای سنگین دانشگاه آزاد و مؤسسات غیرانتفاعی گرفته تا کمبود امکانات خوابگاهی و آموزشی در دانشگاههای دولتی، این عدالت زمانی معنا مییابد که فرزندان خانوادههای مختلف پزشک و کارگر، کارمند و کشاورز ـ بتوانند در بستری برابر استعدادهای خود را شکوفا کنند. آنچه مهم است، تلاش، شایستگی و پشتکار فردی است، نه موقعیت اجتماعی یا اقتصادی خانواده. اما تحقق این هدف نیازمند عزم جدی نهادهای حاکمیتی و مسئولان آموزشی است.
در نهایت میتوان گفت که عدالت آموزشی، اگر بخواهد از سطح شعار به واقعیت برسد، باید در قالب سیاستگذاریهای پایدار، توزیع عادلانه منابع، حمایت از مناطق محروم، و مقابله جدی با انحصار مافیای کنکور دنبال شود. جامعه زمانی طعم عدالت را میچشد که دانشآموز کپرنشین و دانشآموز تهرانی، هر دو بتوانند بدون دغدغه مالی و روانی، بهطور برابر در میدان رقابت علمی حاضر شوند. عدالت واقعی، نه در ویدئوهای بریدهشده و شعارهای احساسی، بلکه در زندگی روزمره و در فرصتهای واقعی آموزشی متجلی میشود.
آینده کشور در گرو تجربه عدالت آموزشی توسط نسل جوان
بنابراین، باید توجه داشت که آینده این کشور در گرو نسلی است که عدالت آموزشی را بهصورت ملموس تجربه کند. اگر قرار است عدالت آموزشی صرفاً در موسم کنکور فریاد زده شود و در باقی سال به فراموشی سپرده شود، اعتماد نسل جوان هرگز شکل نخواهد گرفت. عدالت، رسالتی مستمر و راهبردی است؛ رسالتی که تنها با صداقت، عملگرایی و سیاستگذاری پایدار میتواند محقق شود.