مجنونیت اصلاحطلبی! / مذاکره با آمریکا دیپلماسی یا خودفریبی
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجو ؛ نقل است که مجنون کاسه شیری را برای لیلی برد، اما لیلی آن ظرف را نهتنها نگرفت بلکه آن را شکست. اما مجنونِ دلباخته که عشق یک طرفه کورش کرده بود گفت: «اگر با من نبودش هیچ میلی/چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟».
این داستان و بیت معروفش که در فرهنگ ایرانی به ضربالمثل تبدیل شده است، حکایت عشق یک طرفه اصلاحطلبان در رابطه با مذاکره با آمریکا است .
این بازنشستگان سیاسی که پیش از جنگ ۱۲ روزه از مذاکره برای عدم رخداد جنگ میگفتند، اکنون که تجاوز آشکار رژیم صهیونیستی و آمریکا را به چشمان خود دیده اندهنوز در همان توهمات و خوشخیالیها بهسر میبرند.
گویی که حمله به ایران در میانه مذاکرات با آمریکا برای ایشان حکایت همان ظرف شکسته را داشته است که جنون مجنون آن را میل لیلی تفسیر می کنندو در حقیقت صدای دهشتناک انفجارهای جنگ هم این جماعت را از خواب سنگین خود بیدار نکرده است.
رومانتیسیسم را کنار بگذارید!
در روزهای اخیرعلی مطهری نامه سرگشادهای به مسعود پزشکیان نوشته است که بیشتر «مجمعالجزایر خیالبافیها» است. او در این نامه نوشته است: «پیشنهاد میکنم اکنون که وزیر امور خارجه امریکا درخواست مذاکره با ایران کرده است، وزارت امور خارجه اعلام کند در صورتی که امریکا الزام غنیسازی صفر را کنار بگذارد و تضمین بدهد که مجددا حمله نمیکند و متعهد به پرداخت خسارت حمله اخیر شود، با توجه به درخواست قبلی ترامپ برای مذاکره با رییسجمهور ایران، رییسجمهور پزشکیان آماده مذاکره با ترامپ در کشور ثالث یا در سفر ایشان به نیویورک در سازمان ملل است.»
جالب است این تفکر ادامه همان منطقی است که در دهه ۹۰ عنوان میکرد که اگر روحانی با رئیسجمهور آمریکا دیدار کند تحریمها برداشته خواهد شد! در صورتی که علیرغم تعهدات و امتیازات داده شده در برجام، آمریکای ترامپ از برجام خارج شد و ایران را تحت فشار حداکثری قرار داد.
در این دوره از مذاکرات هم که دیگر سگ قلاده دریده اش در ابتدا و خود در میانه جنگ به ایران حمله کرد. حال معلوم نیست که حتی اگر بر فرض آمریکا خواهان مذاکره با ایران باشد چرا باید تضمین و امتیازی به ایران بدهد؟ آیا این جز خیالبافی و رویانویسی است؟
توجیهسازی برای ایده غیرموجه
علی مطهری برای اعتبارسازی پیشنهاد خود ، آن را به مذاکره پیامبر با ابوسفیان در ماجرای فتح مکه تشبیه کرده بدون آنکه از خود بپرسد وجه شبه مسئله ایران و آمریکا با آن ماجرا کجاست! حتی به دست برتر پیامبر در محاصره مکه که باعث کرنش ابوسفیان شد هم توجهی نکرده و از آنجا که یک مذاکرهای رقم خورده، هر گردی را گردو تصور کرده است!
او همچنین استدلال کرده است: «اگر به نتیجه نرسیم باز اتمام حجتی است بر مردم ما و همه جهان که ایران تمام تلاش خود را برای به نتیجه رسیدن دیپلماسی انجام داد، این امریکا بود که با زورگویی مذاکره را ابتر کرد.» در واقع این استدلال به مانند آن است که ما بار دیگر در کوچه بنبستی که بارها رفتهایم، برویم تا بفهمیم بنبست است!
معلوم نیست پس از بارها عهدشکنی آمریکاییها از ماجرای گروگانها در لبنان1982 گرفته تا همین مذاکرات چندماه قبل که با حمله آمریکا و اسرائیل بر باد رفت، کی قرار است برای سیاسیون ایرانی درسی را حاصل کند تا دست از تفکرات شبهایدئولوژیک خود که همهچیز را در مذاکره با آمریکا خلاصه میکنند، بردارند. به واقع هر دریایی ساحلی دارد جز دریای رومانتیسیسم اصلاحطلبان!
نسخهپیچی واحد برای همه دردها
در تفکر اصلاحطلبانی همانند بهزاد نبوی، سازش با غرب و مشخصا با آمریکا درمان همه دردهاست. چه این درد یک سرماخوردگی ساده باشد و چه یک سرطان صعبالعلاج، نسخه واحد و البته سادهبینانه مذاکره و سازش همه چیز را حل میکند.
بهزادنبوی که در آذرماه سال قبل گفته بود: «سیاست ایران برای تنش زدایی با امریکا و مذاکره با اروپا بسیار مثبت است و نقشه نتانیاهو برای شکل دادن به جنگ میان ایران و امریکا را [میتواند]خنثی کند».
اخیرا در گفتگو با روزنامه اعتماد به مدیر مسئولی الیاس حضرتی اظهارداشته است: «برای رفع این مشکلات مهمترین راهبرد، همانی است که در همه گفتوگوهای قبلی بر آن تاکید میکنم و آن تجدیدنظر در سیاستهای خارجی کشور است. از این طریق است که میتوانیم مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم را هم حل کرده و در مسیر تنشزدایی و رشد گام برداریم.»
در واقع او که خواهان مذاکره با آمریکاست گمان میکند که این سیاست میتواند همه چیز را حل کند؛ نقشه نتانیاهو و اسرائیل که در جنگ اخیر با ترامپ و آمریکا هماهنگی کامل داشت را برهم بزند.
مشکلات اقتصادی و معیشتی را حل کند و نهایتا منجر به رشد و توسعه شود! انتزاعیاتی که هیچ نسبتی با عالم واقع ندارد و تنها کارکرد آن در دعواهای بیثمر سیاست داخلی است.
وی همچنین می گوید: «به نظر من مذاکره با امریکا قبل از جنگ ۱۲روزه منطقی بود و تلاش برای گفتوگو با امریکا در آینده هم عاقلانه است. مذاکره با اروپا هم باید ادامه یابد. در عین حال باید مراقب باشیم که مکانیسم ماشه به کشورمان تحمیل نشود. اینها همگی به ضرر کشور و مردم ماست.»
او که مکانیسم ماشه را به ضرر کشور و مردم میداند، اذعان نمیکند که این موضوع امری بیسابقه در حقوق بینالملل بوده و البته محصول «حماسه برجام» است!
بهزاد نبوی همچنان که ریشههای جنگ ۱۲ روزه را علیرغم آنکه اسرائیل به ایران حمله کرد و نه برعکس، در سیاستهای بلندمدت ایران میداند، معتقد است که ایران باید با اروپا مذاکره کند تا مبادا آنها مکانیسم ماشه را فعال کنند.
حال آنکه اروپاییها ده روز قبل قدم اول ماجرا را برداشتهاند! او همچنین مذاکره با آمریکا را «عاقلانه» توصیف میکند در صورتی که اساسا معلوم نیست چه حاصلی خواهد داشت که شایسته این توصیف باشد!
این عشق یک طرفه است!
اگرچه حتی در وسط جنگ با توییت ترامپ که از «تسلیم بیقید و شرط» سخن گفته بود نیت آمریکاییها بر خیل عظیمی از مردم ایران آشکار شده، اما هنوز که هنوز است عشق یک طرفه به مذاکره با آمریکا مانع از آن میشود که عدهای واقعیت را مشاهده کنند.
آمریکایی که هم از حیث لجستیک و پشتیبانی و هم از حیث نظامی حامی اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه بود هیچگاه امتیازی که ایران را منتفع کند نخواهد داد. با این حال باز هم عدهای به جای آنکه منافع ملی را ستاره راهنمای سیاست خارجی بدانند و توسعه روابط با چین، روسیه، پاکستان و کشورهایی که علیه ایران قرار نگرفتهاند را در اولویت قرار دهند بازهم دم از مذاکره با آمریکا میزنند.
در صورتی که حتی برای مذاکره نیز هیچ ایدهای جز امتیازدهی و تعلیق غنیسازی و... ندارند و مشخص نیست که این ایدهها چگونه میتواند منافع و امنیت ملی ایران را تامین کند؟
به واقع در شرایطی که سایه جنگ و فشار از سوی غرب بر سر ایران است نه مذاکره آنها بلکه همکاری با شرق و توانمندسازی قدرت نظامی است که میبایست در دستور کار سیاستگذاران قرار بگیرد. همچنان که از سون تزو استراتژیست مشهورو نویسنده کتاب معروف "هنر جنگ" نقل شده است: «هنگامی که دنیا در حال صلح است، مرد نیکوکار شمشیر خود را بر کمر نگه میدارد.»