از ایران تا ایرانیان

این یادداشت می‌کوشد تا مفهوم و معنای ایران را بازکاود و در راستای درک و دریافت بهتر اهمیت و حقیقت ایران و برچیده‌شدن برخی تقابل دیدگاه‌ها در این زمینه، به سهم ‌خویش گامی هرچند کوچک بردارد؛

علی نامجو:  این یادداشت می‌کوشد تا مفهوم و معنای ایران را بازکاود و در راستای درک و دریافت بهتر اهمیت و حقیقت ایران و برچیده‌شدن برخی تقابل دیدگاه‌ها در این زمینه، به سهم ‌خویش گامی هرچند کوچک بردارد؛ زیرا بهترین صلاح و سلاح ملت را در هر زمان، همبستگی حداکثری می‌داند که آن هم جز با وانهادن اختلاف‌های کوچک و دل‌‌سپردن به خواسته‌های مشترک و مهم میسر نخواهد شد. از جنگ تحمیلی ۱۲روزه به این سو، به علت اقتضائات مربوط به جنگ و نیز بروز دیگر مسائل بحث‌‌برانگیز داخلی و خارجی، طبیعی است که واژه ایران را بیش از هر عصر و زمان دیگری شنیده‌ایم. هرکس از هر حزب و جناح و گرایشی، ترجیع‌بند همه سخنانش، ایران بود و همچنان هم هست. اما زود فهمیدیم که ایران اگرچه یک لفظ است، معنایی کاملا یکسان در همه ذهن‌ها ندارد و همین امر موجب بروز بعضی ناهمگونی‌ها و خرده‌گیری‌ها در همان روزها شد. با کمی تساهل و تسامح می‌توان گفت که امروز، همه گروه‌های سیاسی و اجتماعی، یک وجه اشتراک و رشته پیوند گسست‌ناپذیر به نام ایران دارند و این دستاورد و سرمایه‌ای است سزای توجه و شکرگزاری؛ هرچند روش‌ها یا گاهی نیت‌ها، همسان نباشد. اما اینجا این پرسش قابل طرح است که ایران چیست؟ شاید با رسیدن به معنایی درست و همه‌پذیرتر از ایران، بتوان ایران را بهتر دریافت و نیز آن را از آفات بسیاری از اختلاف‌نظرها و «اختلالات شناختی» دور داشت. ایران هرچه باشد، بدون‌‌ ربط و پیوند با مردم خود و ساحات فردی و اجتماعی آنها نخواهد بود. انسان، به نوع خویش نیازهایی دارد که سراسر زندگی در پی رسیدن به آنهاست. هر شیء و مفهومی که رفع‌کننده نیازهای فردی و اجتماعی انسان‌ها باشد، در زیست انسانی اهمیت و برجستگی می‌یابد و می‌توان گفت که نیازهای انسان بر بنیاد ساحات جسمی و روانی او، نیازهای گوناگون مادی و معنوی را در بر می‌گیرد‌. وطن یکی از مهم‌ترین بسترهای رفع نیازهای انسان است. مردمان یک سرزمین، خواسته‌های مادی و معنوی خود را نخست از گنجینه‌های مادی و فکری سرزمین خویش به دست می‌آورند و از همین روست که از گذشته تاکنون، آدمی در پی به‌دست‌آوردن سرزمین‌های غنی‌تر و بهره‌بخش‌تر بوده است. افزون‌ بر این، بنا بر اقتضائات ذهنی و عاطفی انسان، زیستن در یک سرزمین، نوعی وابستگی عاطفی و زیستی به آن سرزمین ایجاد می‌کند که خود به ایجاد نیازی دیگر که جنبه روانی دارد، می‌انجامد. یعنی مثلا قومی که زیستگاهی را به دلیل وجود آب و زمین یا چراگاه آن برگزیده‌ است، پس از چندی، همان سرزمین را دارای جایگاهی افزون بر موقعیت و مزایای جغرافیایی می‌یابد و وطن، از یک بستر مادی آرامنده جسم، به آغوشی که آرامی جان و روان هم می‌بخشد، تغییر و تعالی می‌یابد. خاصه اگر آن سرزمین، به مظاهر و تجلیات اندیشه‌های معنوی و جهان‌شناختی که از مهم‌ترین نیازهای بشر است نیز بیامیزد. آنچه گفتیم در ملت‌های متمدن و ریشه‌دار افزون‌تر از ملل دیگر است. یافته‌ها و تجربه‌های معنایی و جهان‌شناسانه انسان‌ها اعم از نگاه‌های اساطیری، باورها و هنجارهای دینی و پژوهش‌های فلسفی نیز هر یک به تناسب و هماهنگی با نوع خویش، پیوندی خاص با سرزمین انسان‌ دارند و این وضعیت، با خاطره‌ها و وابستگی به جهان‌معناهای اسطوره‌ای، دینی و فلسفی همراه است. همچنین بسیاری از کنش‌‌های مادی مردمان نیز به شیوه‌ای، به اندیشه‌های یاد‌شده می‌پیوندد؛ از‌جمله در کشاورزی، دامپروری، هنر و... که این یعنی آمیختگی و پیوند آسمان و زمین یک ملت متمدن. بر‌اساس اینها، نیاز مشترک و در پی آن بینش و منفعت مشترک به وجود می‌آید که از سرزمین، وطن و از «من»‌ها، ما می‌سازد. آشکار است که وطن، مفهومی است که بر بنیاد نیاز انسان شکل می‌گیرد و نیز به تناسب کنش‌های رفع‌کننده نیاز، بالنده و گسترده می‌شود. گسترش علم و هنر در هر سرزمین، در جهت رفع نیاز مردم آن سرزمین است که هم‌پای رشد این دو، نام سرزمین نیز بلندآوازه‌تر و شکوهمندتر می‌شود. همه نهاده‌ها و سازوکارهای فرهنگی و اداری، آداب و رسوم فرهنگی و دستاوردهای علمی و مناسبات اجتماعی، ریشه در نیاز مردم و در پی آن، اندیشه، ادراک و انتخاب مردم داشته‌اند. با دگرگونی نیازهای مردم، مناسبات و آداب و رسوم آنها نیز دگرگون می‌شود. این دگرگونی، از ذاتیات زندگی انسانی است که برخاسته از ذات متفاوت انسان از دیگر موجودات است. با دقت در تحول نشانه‌ها و نماد‌های تمدن در ایران که معنای اصیل ایران را ساخته‌اند، می‌توان دریافت هرچه در این سرزمین پاییده، بر‌اساس نیاز مردم ایران بوده است زیرا خواست و انتخاب‌های انسان، به قصد رفع نیاز‌های اوست و هر شیء و پدیده‌‌ای که مانع رفع نیاز انسان شود، مقهور یا محذوف حرکت‌های ذاتی انسان خواهد شد. انسان در ایجاد دگرگونی و تعالی‌خواهی، فاعل با‌لطبع است.

برای نمونه می‌توان گفت روی‌گردانی از سلطنت و حرکت به سوی مشروطه‌خواهی و صندوق رأی و ایجاد مجلس و عدلیه و سال‌ها بعد رسیدن به انقلابی مدنی و کوشش برای تعیّن اصل انسانی و هستی‌شناسی «میزان رأی ملت است»، همچنین باور مشروع و معقول به اصالت رأی مردم در اداره کشور، بر‌اساس نیاز و خواست متحول‌شده مردم ایران بوده است.

اخبار مرتبط