چرا تحلیلگران ایران و نپال را به هم می دوزند ؟
جنبشها و اعتراضات اخیر همانگونه که امانوئل کاستلز هم بدان اشاره کرده شبکهای شده است. این شبکهها امکانهای ایجاد ساختارهای رسمی و شناختن سر تحولات را نمیدهد.
جنبشها و اعتراضات اخیر همانگونه که امانوئل کاستلز هم بدان اشاره کرده شبکهای شده است. این شبکهها امکانهای ایجاد ساختارهای رسمی و شناختن سر تحولات را نمیدهد. اما هرکدام از این جنبشها که در سالیان اخیر تعدادشان کم نبوده با دیگری متفاوت است. نمیتوان آن ها را به راحتی با هم مقایسه کرد و نتیجههای یکسانی از آن ها گرفت. انقلاب نسل زد نپال را نمیتوان در امتداد و مانند جنبش ۱۴۰۱ ایران دانست. نسل زد آن جا و این جا از منظر فرهنگی، ارتباطات، تسهیلات، سواد و ... بسیار متفاوت هستند.
دکتر سمیه توحیدلو، استاد دانشگاه، در مطلبی که در کانال خود منتشر کرده به تحلیل سطحی و مقایسههای نادرست میان جنبشهای اعتراضی در کشورهای مختلف، به ویژه نپال و ایران، میپردازد. نویسنده با اشاره به شباهتهای ظاهری در اعتراضات، مانند فیلترینگ و کشیده شدن اعتراضات به خیابان، بر این موضوع تأکید میکند که این شباهتها نباید منجر به نادیده گرفتن تفاوتهای عمیق فرهنگی و اجتماعی هر جامعه شود. او مطرح می کند که اگرچه اعتراضات بهار عربی و انقلابهای رنگی از الگوهای مشترکی پیروی میکنند، اما هر جنبشی، از جمله انقلاب نسل زد در نپال و جنبش ۱۴۰۱ در ایران، ریشه در ویژگیهای خاص فرهنگی، اقتصادی و نسلی خود دارد. مقایسه این دو جنبش بدون توجه به عواملی مانند ساختار سنتی جامعه نپال، نرخ بالای بیکاری جوانان و تاثیرپذیری فرهنگی از هند، یک تحلیل ناکامل است. نویسنده نتیجهگیری میکند که رسانهها و تحلیلگران به جای همذاتپنداری سطحی، باید با رویکرد پژوهشی، به ویژگیهای ریشهای جوامع توجه کنند تا بتوانند به درک دقیق تر و عمیقتری از دلایل شکلگیری و ماهیت این جنبشها برسند. این مطلب کوتاه از نظرتان می گذرد: