وقتی هر حلقه ساز خود را می‌زند؛ بازنویسی آینده صنعت با علم و فناوری + فیلم

به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، صنعت فولاد، با گردش مالی سالانه چندین هزار همت، یکی از ستون‌های اصلی اقتصاد ایران است؛ اما نبود یک نقشه راه جامع و ضعف در ارتباط میان صنعت و دانشگاه، این ظرفیت عظیم را به هدر داده است.

 

امیررضا قیامی آزاد، عضو هیئت علمی و رئیس مرکز تخصصی فولاد دانشگاه تهران، در گفت‌و‌گو با خبرنگار دانش و فناوری خبرگزاری دانشجو تأکید می‌کند که هر بخش از زنجیره فولاد ساز خود را می‌زند؛ معادن، ذوب‌آهن و صنایع پایین‌دستی بدون هماهنگی عمل می‌کنند و دانشگاه‌ها نیز کمتر در حل مسائل واقعی صنعت نقش‌آفرینی می‌کنند.

 

به باور او، تجربه‌های جهانی نشان داده‌اند که اگر پژوهش‌های دانشگاهی در دل پروژه‌های صنعتی تعریف شوند، هم مشکلات صنعت حل می‌شود و هم آینده شغلی و معیشت دانشجویان تضمین خواهد شد. او معتقد است تنها راه برون‌رفت از وضعیت کنونی، تدوین سند ملی فولاد و بازاندیشی جدی در ارتباط صنعت و دانشگاه است. در ادامه با ما همراه باشید.

 

زنجیره فولاد یکی از اصلی‌ترین پیشران‌های اقتصاد ایران است. برآورد‌ها نشان می‌دهد که این زنجیره سالانه حداقل ۱۰ هزار همت گردش مالی دارد؛ رقمی که به‌خوبی جایگاه فولاد را در اقتصاد کشور نشان می‌دهد. با این حال، علی‌رغم اهمیت این صنعت، تاکنون هیچ سند جامع و یکپارچه‌ای که بتواند همه حلقه‌های زنجیره را از معدن تا بازیافت در کنار هم ببیند، وجود نداشته است.

 

 

در حال حاضر برای تک‌تک بخش‌های این زنجیره مقررات و اسنادی تدوین شده است. برای مثال، در حوزه ساخت‌وساز مبحث دهم مقررات ملی ساختمان به‌عنوان قانون لازم‌الاجرا، ضوابط مربوط به سازه‌های فولادی را مشخص می‌کند. هر پروژه ساختمانی که اسکلت فلزی دارد، ناگزیر است این مقررات را رعایت کند. اما هنگام تدوین همین مقررات، آیا توجه شده که کیفیت و ظرفیت واقعی تولید فولاد در کشور چیست؟ آیا در نظر گرفته شده است که اجرای این ضوابط چه تأثیری بر مصرف فولاد و حتی ضرورت بازیافت خواهد داشت؟ پاسخ روشن است: خیر.

 

این مشکل در سمت ابتدای زنجیره نیز تکرار می‌شود. بخش معدن، ضوابطی برای استخراج سنگ‌آهن دارد، اما هیچ ارزیابی‌ای از اثر این سیاست‌ها بر حلقه‌های بعدی صورت نگرفته است. به بیان ساده، هر حلقه از زنجیره فولاد صرفاً به خود نگاه کرده و بدون توجه به پیامد تصمیماتش برای دیگر بخش‌ها، مقررات خاص خود را نوشته است. این وضعیت همانند خانواده‌ای است که هر عضو ساز خود را می‌زند و هیچ هماهنگی‌ای میان آنها وجود ندارد.

 

به همین دلیل، ضرورت دارد یک سند ملی جامع زنجیره فولاد تدوین شود؛ سندی که حلقه‌های مختلف را به هم پیوند دهد، منافع کلان کشور را در نظر بگیرد و مبنای سیاست‌گذاری قرار گیرد. این کار در مرکز فولاد دانشگاه تهران با همکاری اساتید و صنعتگران آغاز شده و پیش‌نویس اولیه آن در حال تهیه است. قرار است پس از تکمیل، این سند به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی برسد تا پشتوانه قانونی پیدا کند و از ناهماهنگی‌های کنونی جلوگیری شود.

 

این نیاز، تنها به حوزه فولاد محدود نمی‌شود و به‌طور کلی به الگوی ارتباط صنعت و دانشگاه در کشور بازمی‌گردد. تجربه‌های بین‌المللی نشان داده که این ارتباط می‌تواند نتایج بسیار عملی و اثربخشی داشته باشد. قیامی آزاد، که تحصیلات خود را در دانشگاه آستین تگزاس آمریکا گذرانده، در طول دوره دکتری توانست یک پروژه کامل مقاوم‌سازی پل‌های فولادی را از طراحی تا اجرا به سرانجام برساند. این پروژه شامل طراحی اولیه، ساخت نمونه در مقیاس واقعی، آزمایش در شرایط واقعی و در نهایت پیاده‌سازی بر روی پل‌های موجود بود. نکته مهم آن بود که همه مراحل با حمایت مالی صنعت انجام شد و نتایج تحقیق مستقیماً در پروژه‌های واقعی مورد استفاده قرار گرفت.

 

چنین تجربه‌ای، تصویری روشن از مدلی ارائه می‌دهد که در آن دانشجو بودن یک شغل تمام‌وقت محسوب می‌شود و پروژه‌های دانشگاهی به‌طور مستقیم به نیاز‌های صنعت گره می‌خورد. در آمریکا، دانشجوی کارشناسی ارشد حداقل ۱۵۰۰ تا ۱۶۰۰ دلار حقوق دریافت می‌کند و قوانین اجازه نمی‌دهند که شغل دیگری داشته باشد؛ زیرا پایان‌نامه یا رساله او خود یک پروژه صنعتی محسوب می‌شود. همین مدل سبب می‌شود که دانشگاه و صنعت در یک مسیر هم‌افزا حرکت کنند و هر دو طرف از نتایج بهره‌مند شوند.

 

این پرسش جدی مطرح است که چرا نباید چنین مدلی در ایران پیاده شود؟ چرا نباید پایان‌نامه‌ها و رساله‌های دکتری به پروژه‌های واقعی صنعتی تبدیل شوند تا هم صنعت به حل مشکلات خود برسد و هم دانشجو دغدغه معیشت نداشته باشد؟

 

بازگشت قیامی آزاد به ایران، برخلاف موج مهاجرت نخبگان، دقیقاً با چنین انگیزه‌ای بود: اینکه چرا این مدل همکاری میان صنعت و دانشگاه در کشور خودمان اجرا نشود؟ چرا نباید تجربه‌های موفق پژوهشی در خدمت توسعه ایران قرار گیرد؟ هرچند واقعیت‌های اقتصادی و اجتماعی کشور دشواری‌های خاص خود را دارد، اما تعلق خاطر به خانواده، سرزمین و مردم ایران انگیزه‌ای بود که انتخاب بازگشت را معنادار کرد. همان‌طور که هیچ‌کس خانواده خود را با همه ضعف‌ها و مشکلاتش ترک نمی‌کند، تعلق به وطن نیز جایگزینی ندارد.

 

 

البته چالش‌های اقتصادی برای پژوهشگران جوان و دانشجویان واقعیتی انکارناپذیر است. بسیاری از دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری به دلیل نبود حمایت مالی کافی، ناچارند در بیرون از دانشگاه کار کنند و این امر مستقیماً به کیفیت پژوهش آنان لطمه می‌زند. در مستند‌هایی که توسط مرکز فولاد دانشگاه تهران تهیه شده، صدای دانشجویان به وضوح شنیده می‌شود: اگر تنها حداقل‌های معیشتی برای آنان فراهم شود، بیش از ۷۰ تا ۸۰ درصدشان حاضرند در کشور بمانند و مسیر علمی خود را در ایران ادامه دهند.

 

از این منظر، مهاجرت نخبگان تنها یک انتخاب فردی نیست بلکه پیامدی از یک سیاست‌گذاری ناکارآمد است. اگر هر سال هزاران جوان نخبه تنها به دلیل مشکلات معیشتی ناچار به ترک کشور شوند، خسارتی به مراتب سنگین‌تر از گردش مالی فولاد نصیب اقتصاد خواهد شد.

 

راه‌حل روشن است: تأمین حداقل معیشت برای دانشجویان و پژوهشگران، تعریف پروژه‌های پایان‌نامه‌ای بر اساس نیاز صنعت، و ایجاد نظام حمایتی پایدار. تنها با چنین اقداماتی می‌توان عزت‌نفس جوانان را حفظ کرد و از خروج سرمایه‌های انسانی کشور جلوگیری نمود.

 

این مسیر دشوار است، اما دست‌نیافتنی نیست. همان‌طور که در تجربه شخصی رئیس مرکز تخصصی فولاد دانشگاه تهران در آمریکا، پروژه‌های دانشگاهی توانستند در خدمت صنعت قرار گیرند، در ایران نیز می‌توان با تدوین سند جامع زنجیره فولاد و اصلاح الگوی ارتباط دانشگاه و صنعت، آینده‌ای متفاوت برای اقتصاد و علم کشور رقم زد.

 

ضرورت اصلاح ساختار ارتباط صنعت و دانشگاه در حوزه فولاد

 

یکی از اصلی‌ترین چالش‌هایی که امروز نظام آموزش عالی و صنعت کشور با آن مواجه است، نبود ارتباط واقعی و پایدار میان این دو بخش است. دانشجویان با صرف ساعت‌های طولانی برای حضور در کلاس‌ها و درس‌های سنگین، پس از خروج از دانشگاه با واقعیتی کاملاً متفاوت روبه‌رو می‌شوند. بسیاری از مدیران و تصمیم‌گیران کشور، برخلاف مسیر علمی دانشگاه، یا فاقد تحصیلات تخصصی هستند یا مدارک تحصیلی آنها با پرسش‌های جدی مواجه است؛ موضوعی که بار‌ها در رسانه‌ها بازتاب یافته است.

 

 

این تناقض سبب می‌شود که بسیاری از دانشجویان دچار سرخوردگی شوند. حتی برخی از آنها با صراحت بیان می‌کنند: اگر درس بخوانیم نهایتاً استاد دانشگاه می‌شویم، اما اگر درس نخوانیم شاید به مقام‌های بالای اجرایی یا نمایندگی مجلس برسیم. این تجربه تلخ، ذهن جوانان را به چالش می‌کشد و احساس بی‌انگیزگی و بی‌عدالتی را تقویت می‌کند.

 

راه‌حل این وضعیت در نصیحت و شعار خلاصه نمی‌شود؛ بلکه نیازمند اصلاح ساختاری و اقدام عملی است. در گام نخست باید ارتباط صنعت و دانشگاه برقرار شود و در گام بعدی آینده شغلی دانشجویان تضمین گردد. اگر دانشجو مطمئن باشد که با ماندن در کشور می‌تواند بدون جدایی از خانواده و عزیزان خود، آینده‌ای روشن و شغلی متناسب با تلاش علمی‌اش داشته باشد، بسیاری از او را به مهاجرت ترغیب نمی‌کند.

 

نمونه‌های منطقه‌ای به‌خوبی نشان می‌دهند که این مسیر شدنی است. در سفر‌های متعدد به ترکیه و گفت‌و‌گو با اساتید دانشگاهی آن کشور، به وضوح مشخص شد که موضوع قطع ارتباط صنعت و دانشگاه به شدت ایران در آنجا مطرح نیست. مهاجرت علمی در ترکیه نیز وجود دارد، اما ساختار همکاری میان صنعت و دانشگاه سبب شده که این مشکل به شکل جدی به بحرانی ملی تبدیل نشود. این در حالی است که ایران، حتی نسبت به برخی کشور‌های همسایه، در این حوزه عقب افتاده است.

 

در حوزه تخصصی فولاد، که یکی از صنایع مادر کشور محسوب می‌شود، وضعیت گویاتر از هر بخش دیگری است. ذوب‌آهن اصفهان با بیش از ۹۰ سال قدمت و دانشگاه تهران با سابقه طولانی فعالیت، در تمام این سال‌ها تقریباً هیچ تعامل واقعی و مستمری نداشته‌اند. تلاش‌های پراکنده و فردی نیز نتیجه چشمگیری به دنبال نداشته است. فولاد مبارکه اصفهان به‌عنوان بزرگ‌ترین مجموعه فولادی کشور، در مقاطعی مانند دوران مدیریت آقای طیب‌نیا گام‌هایی مثبت برداشت، اما با تغییر مدیریت بار دیگر این ارتباط کمرنگ شد.

 

تجربه‌های اخیر نشان می‌دهد که حتی با وجود پیگیری‌های متعدد، مکاتبات و جلسات حضوری، در نهایت پاسخ‌ها به سطحی از «نامه‌نگاری اداری» محدود می‌شود و اقدام عملی شکل نمی‌گیرد. بررسی اسناد دانشگاه تهران نیز نشان می‌دهد که در طول ۹۰ سال فعالیت، حجم تفاهم‌نامه‌ها و همکاری‌های رسمی با مجموعه‌های فولادی بزرگ کشور بسیار محدود بوده است.

 

این ضعف، به‌ویژه در واحد‌های فولادی دولتی بیشتر به چشم می‌خورد؛ در حالی که انتظار می‌رود این مجموعه‌ها با توجه به سرمایه و جایگاه خود، پیشگام ارتباط با دانشگاه باشند. اگر فولاد مبارکه، فولاد خراسان یا فولاد خوزستان به‌عنوان بازیگران اصلی صنعت فولاد کشور، ارتباطی مؤثر و واقعی با دانشگاه برقرار نکنند، نمی‌توان انتظار داشت که بخش خصوصی یا سایر دانشگاه‌ها مسیر متفاوتی را طی کنند.

 

چنین وضعیتی حتی این نگرانی را ایجاد می‌کند که شاید برخی ساختار‌ها به‌گونه‌ای چیده شده‌اند که ارتباط واقعی میان دانشگاه و صنعت شکل نگیرد و مسیر انتصابات و مدیریت‌ها بیش از آنکه بر شایستگی علمی و تخصصی متکی باشد، بر روابط شخصی و خانوادگی استوار است. این نگاه، اگرچه تلخ و ناامیدکننده است، اما واقعیتی است که باید با اصلاحات ساختاری بر آن غلبه کرد.

 

راه‌حل روشن است: ایجاد ساختار الزام‌آور برای همکاری دانشگاه و صنعت، تعریف پروژه‌های مشترک با ضمانت اجرایی و پشتیبانی مالی، پیشگام شدن مجموعه‌های بزرگ فولادی در تعامل با دانشگاه‌ها

 

اگر این مسیر طی شود، مهاجرت نخبگان کاهش می‌یابد و دانشجویان با امید بیشتری آینده خود را در کشور می‌بینند. اما اگر همچنان صنعت ساز خود را بزند و دانشگاه در مسیری جداگانه حرکت کند، نتیجه چیزی جز هدررفت سرمایه‌های انسانی نخواهد بود.

اخبار مرتبط