چشم‌های خاکی، خنده‌های آبی
انقلاب برایشان نه یک شعار، که یک زیستن بود. یک نفس کشیدن، یک جور دیدنِ دنیا. ساده بودند مثل آب روان، بی‌هیچ تعریفی اضافه. گویی هر سلولشان، سرود بی‌تکلفی را می‌خواند. این سادگیِ انقلابی، مرزی بود میان من و ما که در آن مرز، من به احترام ما رخت بر می‌بست.

اخبار مرتبط