مکانیسم ماشه یا تقابل تمدنی / خصومت اروپا با ایران بر سر چیست؟
خبرگزاری دانشجو - 1404-07-11 08:00:01
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو؛ رویکرد خصمانه و تکرارشونده اتحادیه اروپا نسبت به ایران، پرسشهای جدی و بنیادینی را در زمینه ماهیت، ریشهها و اهداف این خصومت مطرح میکند؛ بهویژه در شرایطی که ایران طی سالهای اخیر رویکرد صلحآمیزی با کشورهای اروپایی داشته است.
بررسی دقیق رفتار سیاسی اروپا در قبال ایران نشان میدهد که این خصومت تنها ناشی از ائتلاف با آمریکا یا نگرانی از برنامه هستهای ایران نیست. بلکه بهنظر میرسد اروپا از یک زاویه تمدنی و ایدئولوژیک به جمهوری اسلامی ایران مینگرد. این نگاه مادیگرایانه و گسسته از فرهنگ و تمدن شرقی، خود را در اجماع کامل اروپا علیه ایران و بیتفاوتی به توافق هستهای برجام نشان میدهد.
در سال ۲۰۱۵، توافق تاریخی برجام میان ایران و قدرتهای جهانی، شامل سه کشور اروپایی (فرانسه، بریتانیا و آلمان)، به امضا رسید. با این حال، خروج یکجانبه آمریکا از این توافق در دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ، عملاً آن را به محاق برد و اتحادیه اروپا نیز در عمل نتوانست به تعهداتش پایبند بماند. شرکتهای بزرگ اروپایی تحت فشار مستقیم واشنگتن، از ادامه همکاری با ایران سر باز زدند، و دولتهای اروپایی هیچ ابتکاری برای جبران این خسارات ارائه نکردند.
مکانیسم ماشه علیه ایران
پس از گذشت هفت سال از امضای برجام، در هفته گذشته تروئیکای اروپا (بریتانیا، آلمان، فرانسه) بهصورت رسمی اعلام کردند که مکانیسم ماشه را دوباره فعال کردهاند؛ اقدامی که میتواند منجر به بازگشت تحریمهای سازمان ملل علیه ایران شود.
این مکانیسم به اتحادیه اروپا اجازه میدهد تحریمهایی را که طبق برجام تعلیق شده بودند، دوباره اعمال کند. این تحریمها شامل ممنوعیت فروش و انتقال سلاحهای متعارف به ایران، محدودیتهای فناورانه، انسداد داراییها، منع سفر افراد خاص به کشورهای اروپایی و محدودیت دسترسی به شبکههای مالی بینالمللی است.
اگرچه این تصمیم از سوی کشورهای اروپایی اعلام شده، اما اجرای عملی آن مستلزم تصویب و بهروزرسانی قوانین داخلی در کشورهای عضو است. در حال حاضر، نه اتحادیه اروپا و نه بریتانیا جزئیاتی درباره نحوه اجرای این تصمیم ارائه نکردهاند. این در حالی است که کشورهای قدرتمندی مانند روسیه و چین، این اقدام را غیرقانونی میدانند.
چرا اروپا با ایران دشمنی میورزد؟
سؤال اصلی اینجاست: منشأ این خصومت اروپایی چیست؟ در حالی که ایران بهصورت تاریخی رابطه تنشزایی با اروپا نداشته و حتی با کشورهایی چون بریتانیا نیز بهجز خاطرات استعمار گذشته، چالشی جدی احساس نمیشود، چرا این سطح از تقابل شکل گرفته است؟
اروپا نه تنها در دوران ترامپ، بلکه حتی پس از روی کار آمدن دولت بایدن نیز نتوانست اقدامی مؤثر برای حفظ برجام انجام دهد. شرکتهایی مانند توتال فرانسه از پروژههای نفتی خود در ایران عقبنشینی کردند و این عقبنشینیها خساراتی هنگفت به دو طرف وارد کرد.
درحالیکه اروپا باید نسبت به آمریکا موضعگیری میکرد، برعکس، جهت را تغییر داد و بهسمت ایران چرخید. حتی با وجود افزایش اختلافنظرها میان اروپا و آمریکا بر سر موضوعاتی چون جنگ اوکراین و جنایات غزه، انتظار میرفت اروپا بهدنبال بازتعریف نقش خود و افزایش استقلال عمل باشد، اما اتفاقی برخلاف آن رخ داد.
رویکرد غرب در قبال حمله رژیم صهیونیستی به ایران
در ماه ژوئن (تیر) گذشته، جنگی مستقیم میان ایران و اسرائیل رخ داد که در آن رژیم اسرائیل آغازگر حمله بود و ایران صرفاً در دفاع از خود پاسخ داد. با این حال، اروپا نهتنها بیطرف نماند، بلکه آشکارا در کنار اسرائیل ایستاد و حتی برخی کشورهای اروپایی، در رهگیری موشکهای ایران مشارکت کردند.
این اقدام اروپا، در حالی رخ داد که اسرائیل بهصورت مستمر و علنی زیرساختهای غیرنظامی غزه هدف قرار میدهد؛ در حالیکه ایران در پاسخهای نظامی خود تنها مراکز نظامی و امنیتی را هدف قرار داده است. این تناقض در رفتار، گویای ذهنیت دوگانه و معیارهای دوگانه غرب است.
سکوت اروپا در قبال جنایات غزه
از آغاز جنگ در غزه پس از ۷ اکتبر، رهبران اروپایی از رژیم اسرائیل حمایت کردند. اما در ادامه، با افزایش فشار افکار عمومی در اروپا و آمریکا و همدلی گسترده مردم با فلسطینیها، سیاستهای کشورهای اروپایی تا حدی تعدیل شد؛ با این حال آلمان همچنان در کنار آمریکا باقی مانده و تغییری در موضع رسمی آن مشاهده نمیشود.
این رفتار دوگانه نشان میدهد که خصومت اروپا با ایران و حمایت آن از رژیم اسرائیل، ریشهای فراتر از تحولات سیاسی روز دارد. آنگونه که تحلیلگران مستقل میگویند، بازگشت به مکانیسم ماشه، در واقع چراغ سبز به اسرائیل و آمریکا برای اقدامات نظامی جدید علیه ایران است؛ تصمیمی که نهتنها سیاسی، بلکه برآمده از یک شکاف عمیق تمدنی است.
آیا رویارویی غرب با ایران تمدنی است؟
رفتار غرب نسبت به ایران نشان میدهد که این تقابل، صرفاً نزاع بر سر برنامه هستهای یا نفوذ منطقهای نیست. بلکه این خصومت ناشی از هراس از الگوی تمدنی ایران است؛ الگویی که بر پایه علم، فناوری، استقلال سیاسی و ایمان دینی رشد کرده و توانسته در برابر تحریمهای فلجکننده مقاومت کند.
پیشرفتهای ایران در زمینههای غنیسازی اورانیوم، صنایع دفاعی، فناوریهای نوین و استقلال اقتصادی، باعث شده است که ساختار فکری و ارزشی غرب، این کشور را تهدیدی برای نظم لیبرال سرمایهداری بداند.
نژادپرستی ساختاری در سیاست غرب
برای نمونه، اروپا حاضر است برای حمایت از اوکراینیهای چشمآبی وارد جنگ با روسیه شود، اما در قبال کشتار کودکان در غزه یا بمباران اماکن عمومی در ایران، سکوت پیشه میکند. این ذهنیت نژادپرستانه، بخشی از نظام ارزشی نخبگان غربی است که در مواجهه با تمدن اسلامی، نگاه تحقیرآمیز و سلطهجویانه دارند.
ایرانیها بهخوبی آگاهند که در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی با موانع و چالشهای بزرگی مواجه هستند؛ چالشهایی که فراتر از تحریم اقتصادی، تحریک قومی یا تهدید نظامی است. اصلیترین مانع، برخورد تمدنی غرب با موجودیت فکری ایران است.
غرب برای بقای نظام مادیگرای خود نیاز دارد تا مانع از ظهور تمدنی شود که بر پایه «ایمان، دانش و مقاومت» شکل گرفته است. جمهوری اسلامی ایران، بهرغم فشارهای چنددههای، نهتنها عقبنشینی نکرده، بلکه در بسیاری حوزهها پیشتاز بوده است. این پیشرفتها، نه فقط تهدیدی برای منافع غرب، بلکه چالشی برای بنیادهای فکری آنها محسوب میشود.