از کره تا افغانستان/ یادآوری بزرگترین شکستهای آمریکا در تاریخ به رئیس جمهور کاخ سفید!
خبرگزاری دانشجو - 1404-07-14 12:07:00

به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو؛ دونالد ترامپ در جمع نیروی دریایی آمریکا به مناسبت سالگرد تاسیس 50 سالگی این نیرو در اظهاراتی عجیب اعلام کرد که ایالات متحده اگر درگیر قواعد سیاسی نمیشد، میتوانست در جنگ ویتنام و افغانستان پیروز شود.
با نگاهی به مداخلات نظامی واشنگتن میتوان آشکارا این مسئله را دید حضور آمریکاییها به جای دستاورد، با پیامدهای ویرانگر سیاسی، اجتماعی و امنیتی همراه بوده است.از جنگ کره تا شکست پرهزینه در افغانستان، تاریخ معاصر آمریکا مملو از درگیریهایی است که نهتنها اهداف اعلامشده را محقق نکردند، بلکه موجب بیثباتی بیشتر مناطق تحت مداخله شدند. ترامپ همچنبن ادعا کرد ما جنگ جهانی اول و دوم و همه نبردهای بین آن دو جنگ جهانی را بردیم و چیزی درباره شکست نمیدانیم زیرا افتخار را بر افتخار افزودیم!
جنگ کره
با آغاز درگیریها در شبهجزیره کره در سال ۱۹۵۰، آمریکا به سرعت وارد عمل شد تا مانع پیشروی نیروهای کره شمالی شود. در قالب ائتلافی که عمده نیروهای آن آمریکایی بودند و با پشتوانه سازمان ملل شکل گرفت، عملیات برای بازگرداندن نظم به جنوب کره آغاز شد.
در ابتدا، نیروهای آمریکا موفق به عقبراندن کره شمالی شدند، اما ورود چین به میدان نبرد، ورق را برگرداند. در نهایت، جنگ به بنبستی خونین منتهی شد که بدون توافق صلح، صرفاً با امضای آتشبس در سال ۱۹۵۳ متوقف شد.
بیش از ۳۶ هزار سرباز آمریکایی کشته شدند و بیش از ۱۰۰ هزار نفر دیگر زخمی گشتند. مهمتر از همه، آمریکا نتوانست هدف کلیدی خود یعنی اتحاد کره تحت حکومتی غیراکسیالیستی را محقق کند.
علاوه بر هزینه انسانی، این جنگ پرده از اشتباهات استراتژیک آمریکا در شناخت قدرت نوظهور چین برداشت؛ کشوری که بهزودی به یکی از چالشهای راهبردی واشنگتن بدل شد.
جنگ ویتنام
جنگ ویتنام را میتوان نقطه اوج شکستهای مدرن ارتش آمریکا دانست؛ یک تقابل تمامعیار که از سال ۱۹۵۵ آغاز شد و دو دهه بهطول انجامید. حضور آمریکا ابتدا با اعزام مشاوران نظامی شکل گرفت، اما بهزودی به استقرار صدها هزار نیروی نظامی، حملات هوایی گسترده و بمبارانهای ویرانگر ختم شد.
هدف اولیه، جلوگیری از گسترش کمونیسم و مهار ویتنام شمالی بود. اما آنچه در میدان اتفاق افتاد، چیزی جز ناکامیهای پیدرپی نبود. ویتکنگها با استفاده از تاکتیکهای چریکی و بهرهگیری از شناخت جغرافیایی، عملیاتهای ارتش آمریکا را به چالش کشیدند.عملیاتی چون رعد غلتان نهتنها تأثیر راهبردی نداشتند، بلکه منجر به مرگ شمار زیادی غیرنظامی و تخریب وسیع محیط زیست شدند.
افشاگریهایی مانند اسناد پنتاگون نیز نشان دادند دولت آمریکا در ارائه واقعیت جنگ به مردم دروغ گفته است. اعتراضات داخلی شدت گرفت و اعتماد عمومی به نهادهای حاکم بهشدت تضعیف شد.
در نهایت، با توافق پاریس در سال ۱۹۷۳، آمریکا عقبنشینی کرد و تنها دو سال بعد، در ۱۹۷۵، سایگون سقوط کرد. نتیجه؟ بیش از ۵۸ هزار کشته آمریکایی، بیش از ۳۰۰ هزار زخمی، و کشوری که کاملاً به دامان بلوک شرق پیوست.
برای مردم ویتنام، آنچه بهعنوان "جنگ ویتنام" در غرب شناخته میشود، نامی دیگر دارد: "جنگ آمریکا". پس از شکست فرانسه در ۱۹۵۴، ویتنام شمالی با حمایت شوروی و چین، بهدنبال متحدسازی کشور تحت حاکمیت کمونیستی بود.در مقابل، دولت ویتنام جنوبی و حامی اصلی آن، آمریکا، تلاش میکردند مانع از این اتحاد شوند.
با گسترش جنگ، آمریکا بیش از ۵۰۰ هزار نیرو به منطقه اعزام کرد. در سوی دیگر، شوروی و چین نیز بهطور پیوسته از ویتنام شمالی حمایت لجستیکی و تسلیحاتی میکردند.
در نهایت، هزینهها و تلفات سنگین، دولت آمریکا را مجبور به عقبنشینی کرد. این جنگ یکی از کاملترین نمونههای شکست استراتژیک در عصر جنگ سرد بود.
بحران پنجه عقاب
در بحبوحه بحران گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران، دولت جیمی کارتر تصمیم گرفت از طریق عملیات نظامی، دیپلماتهای بازداشتشده را آزاد کند. عملیات پنجه عقاب (Eagle Claw) با اعزام نیروهای ویژه آغاز شد، اما در مرحله استقرار در صحرای طبس، بهدلیل طوفان شن و نقص فنی بالگردها، شکست خورد.
برخورد یک بالگرد با هواپیمای سوخترسان، باعث کشتهشدن هشت نظامی آمریکایی شد و کارتر ناچار به لغو کامل عملیات شد. این رویداد، یکی از تحقیرآمیزترین شکستهای عملیاتی تاریخ آمریکا محسوب میشود؛ نه تنها هیچیک از گروگانها آزاد نشدند، بلکه موقعیت ایران در مذاکرات تقویت شد و افکار عمومی آمریکا علیه دولت کارتر برگشت.
جنگ عراق
در سال ۲۰۰۳، ایالات متحده همراه با بریتانیا، استرالیا و چند کشور دیگر، با ادعای وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق، رژیم صدام حسین را سرنگون کرد. هرچند بغداد بهسرعت سقوط کرد، اما آنچه بعد از آن رخ داد، کابوسی امنیتی، سیاسی و انسانی بود.
هیچ مدرکی از سلاحهای شیمیایی یا بیولوژیکی پیدا نشد. در عوض، ساختار دولت فروپاشید، تروریسم گسترش یافت و زمینه برای پیدایش گروههای تندرو نظیر داعش فراهم شد.
آمریکا در این جنگ بیش از ۴۵۰۰ کشته و دهها هزار زخمی داد، صدها هزار عراقی کشته شدند و هزینه مالی جنگ از مرز یک تریلیون دلار گذشت.
جنگ افغانستان
در پاسخ به حملات ۱۱ سپتامبر، آمریکا در سال ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد تا طالبان را سرنگون و القاعده را نابود کند. در ماههای اول، عملیات موفقیتآمیز بهنظر میرسید، اما بهمرور، میدان جنگ وارد مرحلهای فرسایشی شد.
فساد، ضعف دولت مرکزی، وابستگی شدید به نیروهای خارجی و ناتوانی در ارائه خدمات پایه، باعث شد طالبان دوباره قدرت بگیرند.
با وجود صرف ۲ تریلیون دلار، کشته شدن ۲۴۰۰ نظامی آمریکایی و بیست سال حضور نظامی، آمریکا در ۳۰ آگوست ۲۰۲۱ با صحنههایی آشفته فرودگاه کابل را ترک کرد.
خروج از افغانستان بهاندازهای آشفته و بیبرنامه بود که آن را به تکرار سایگون در قرن ۲۱ تعبیر کردند.
جنگ لیبی
در ۲۰۱۱، ناتو به رهبری آمریکا، به بهانه حمایت از مردم لیبی و توقف سرکوب معترضان، وارد مداخله نظامی در این کشور شد. سقوط معمر قذافی بهسرعت محقق شد، اما هیچ نقشهای برای آینده کشور وجود نداشت.
نتیجه، فروپاشی دولت مرکزی، شکلگیری خلا قدرت، و ظهور داعش در شمال آفریقا بود. لیبی به نقطهای بحرانی در مهاجرت غیرقانونی، قاچاق انسان و ناپایداری منطقهای بدل شد.
آتش گرفتن واشنگتن – جنگ ۱۸۱۲
در جریان جنگ آمریکا و بریتانیا، ارتش انگلیس به واشنگتن حمله کرد و ساختمانهای اصلی مانند کاخ سفید را به آتش کشید. این حمله، یکی از تلخترین شکستهای دفاعی آمریکا محسوب میشود.
نبرد لیتل بیگهورن – ۱۸۷۶
سرهنگ کاستر و ۲۱۰ سربازش در برابر اتحاد قبایل بومی نابود شدند. ارتش آمریکا در برابر قدرت واقعی بومیان آمریکا غافلگیر شد و یکی از فجیعترین شکستهایش را تجربه کرد.
مداخله در روسیه – ۱۹۱۹
در پی انقلاب اکتبر، آمریکا در حمایت از ارتش سفید وارد جنگ داخلی روسیه شد. اما در سرما، بیهدف و بدون حمایت مردمی، شکست خورد و عقبنشینی کرد.
پرل هاربر – ۱۹۴۱
حمله ناگهانی ژاپن به پایگاه دریایی آمریکا در هاوایی، ۲۴۰۰ کشته بهجا گذاشت و ناوگان آمریکا را فلج کرد. این شکست، آمریکا را به جنگ جهانی دوم کشاند.
نبرد ساوو – ۱۹۴۲
در نخستین تقابل دریایی آمریکا و ژاپن، نیروهای آمریکایی غافلگیر شدند و چهار ناو سنگین را از دست دادند. نبرد ساوو یکی از بدترین شکستهای دریایی قرن بود.
آمریکا و نبردهایی که پایان خوش نداشتند
کارنامه مداخلات نظامی ایالات متحده، نشان میدهد که اتکا به قدرت سخت و بیتوجهی به دیپلماسی، فرهنگ و شرایط محلی، نتیجهای جز شکست نداشته است. در بیشتر موارد، اهداف اعلامی محقق نشده و در عوض، بیثباتی گسترده و نارضایتی عمومی بر جای مانده است.
شاید امروز بیش از هر زمان، لزوم بازنگری در سیاستهای خارجی آمریکا و پایان دادن به جنگطلبیهای فرامرزی احساس شود؛ جنگهایی که بهجای قدرتنمایی، تنها ضعفهای استراتژیک یک ابرقدرت را آشکار کردهاند.