شیما قبا: کودک کتابخوان تنها یک بار زندگی نمیکند
خبرگزاری دانشجو - 1404-07-14 11:58:11

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، این سالها بازار کتابهای کودک مملو از عنوانهایی است که هر یک وعده آموزش مهارتهای زندگی و یا تربیت بهتر را به والدین میدهند؛ اما آیا تمامی این کتابها برای کودکان ایمن هستند و مبنای علمی دارند؟ جایگاه روانشناسان کودک در معرفی کتابهای ایمن به والدین کجاست؟ شیما قبا، کارشناس ارشد روانشناسی در حوزه کودک و فرزندپروری، اعتقاد دارد که انتخاب سادهانگارانه برخی کتابها با مفاهیم روانشناسی توسط والدین نهتنها کمکی به رشد کودکانشان نمیکند، بلکه اضطراب و برداشتهای نادرست را وارد ذهن کودکشان میسازد. او معتقد است اگر کتاب آگاهانه انتخاب شود، میتواند پلی برای تجربه دنیاهای دیگر و کمک به زیست کودک و یا حتی تسهیل مسیر درمانی او در شرایط دشوار باشد. گفتوگویی با او داشتهایم که در ادامه میخوانید:
به عنوان یک روانشناس کودک، فضای کتابهای کودک با موضوعات روانشناسی را در بازار کتاب ایران چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این کتابها شامل طیف گسترده و متعادلی از موضوعات هستند یا به برخی جنبهها بیشتر پرداخته شده است؟
به نظر من، امروز اگر به دنبال کتاب خوب باشیم، حتماً میتوانیم به آن دسترسی پیدا کنیم. خوشبختانه توسط ناشران معتبر، کتابهایی منتشر شدهاند که مهارتهای زندگی کودکان را به خوبی پوشش میدهند؛ مهارتهایی مانند خودآگاهی، روابط اجتماعی، روابط بین فردی، تفکر خلاق و... و این بسیار ارزشمند است.
جای خالی چه موضوعاتی در کتابهای حوزه کودک حس میشود؟
به نظر من، کودکان نیاز دارند با زبان غیرمستقیم داستان، به مهارتهای زندگی مجهز شوند. داستانهایی که به شکل مستقیم و سخنرانیمحور نباشند و از دل داستان، کودک یاد بگیرد چگونه میتواند خود را بشناسد، بداند هر انسانی منحصر به فرد است، تواناییهایش را ببیند، با دیگران روابط مؤثر بسازد و همدلی کند.
در کار بالینی یا مشاورهای خود، چه تجربهای از دوستی میان کتابها و کودکان داشتهاید؟
در جلسات بازیدرمانی، گاهی از کتابها نیز استفاده میکنیم. کتابها گاهی تسهیلگر مسیر درمانی هستند. مثلاً کودکی که والدینش طلاق گرفتهاند، با شخصیت داستانی همراه میشود که او نیز چنین تجربهای دارد و اینگونه متوجه میشود که تنها خانواده او چنین شرایطی را ندارد. معمولاً این بچهها فکر میکنند که تنها خانواده آنها اینگونه است. جدا از تمام پروتکلهای بازیدرمانی مرتبط با طلاق، ما در جایی از کار درمان، کتابهای مناسب را انتخاب کرده و با کودک میخوانیم. در آن لحظه کودک متوجه میشود که دیگرانی نیز وجود دارند که طلاق را تجربه کردهاند. چون در کودکی مرز بین تخیل و واقعیت برایشان خیلی مشخص نیست؛ شخصیتهایی را که در کتاب میبینند به عنوان یک فرد واقعی فرض میکنند و این میتواند بسیار کمککننده باشد.
آیا میتوان کتابهایی با موضوعات خاصی همچون طلاق یا تربیت جنسی را برای تمامی کودکان بخوانیم؟ نیاز به مطالعه این نوع کتابها برای کودکان در شرایط و گروههای سنی مختلف یکسان است؟
این موضوع که آیا میتوان کتابهایی با این مضامین را به جز کودکان درگیر با این مقولهها برای دیگر کودکان نیز خواند، حائز اهمیت است. به عنوان مثال کتابهای با موضوع طلاق، به جزئیات این مبحث پرداخته و ممکن است واقعاً لازم نباشد که کودکی که با این شرایط مواجه نشده، آن را مطالعه کند. اما مثلاً کتابی منتشر شده که دایرةالمعارفی درباره مباحث ذیل موضوع خانواده است و برای کودکان مفید.
این کتاب به مسائلی چون اینکه خانواده اصلاً چیست و چه ویژگیهایی دارد، چه کسانی در آن هستند، چه کارکردی دارد، ما چه احساساتی نسبت به اعضای آن داریم و... پرداخته است. همچنین از پیشینه خانوادهها صحبت و انواع مختلف خانوادهها را معرفی کرده است؛ مثلاً خانواده دو نفره، خانواده سه نفره، خانوادههایی که فرزند به سرپرستی گرفتهاند، خانوادههایی که با مادربزرگ یا پدربزرگ زندگی میکنند و خانوادههایی که طلاق گرفتهاند.
چنین منابعی گزینههای مناسبی برای کودکانی که قبل از سن پیشدبستانی و در هنگامه به ورود به جامعه بزرگتری همچون مدرسه هستند، به شمار میرود تا بخوانند و بدانند که سرپرستی گرفتن یعنی چه؟ طلاق یعنی چه؟ ازدواج یعنی چه؟ و ضمن خوانش توضیحاتی برای آنها داده شود؛ زیرا در همان پیشدبستانی که این کودک وارد میشود، ممکن است والدین دوستش طلاق گرفته باشند و این آگاهی از طریق کتاب و داستان، دید کلی نسبت به این موضوع برای کودک نسبت به شرایط دوستش ایجاد میکند.
لزومی ندارد کودک تا زمانی که با طلاق مواجه نشده، جزئیات کامل آن را بداند؛ مثلاً بداند موقعیتی وجود دارد که ممکن است وسایلش هم در خانه پدرش باشد و هم در خانه مادرش و یکجا نباشد. یا در شرایط طلاق، او مادرش را جداگانه میبیند و پدرش را نیز جداگانه. این جزئیات برای کودکانی که با طلاق مواجه هستند مهم است، ولی برای کودکی که فقط لازم است با مفهوم طلاق آشنا شود و دوستش را درک کند، ضروری نیست.
این سالها عبارت «روانشناسی زرد» در جامعه زیاد شنیده میشود. آیا این موضوع به کتابهای کودک و نوجوان نیز راه یافته است؟
متاسفانه محتوای برخی کتابهای چاپ شده با موضوعات تخصصی کودکان بر مبنای اصول روانشناسی نیست. اگر خانوادهها دیدی نقادانه به این نوع کتابها نداشته باشند ممکن است خواندن چنین کتابهایی آسیبزا باشد.
مدتی پیش کتابی از ناشری خوب برای کودکان نوپا به دستم رسید که درباره وسایل خطرناک بود. در این کتاب گفته شده بود که وسایلی همچون اتو و قیچی نباید دست زد. شاید کسانی که آگاهی چندانی به مباحث روانشناسی ندارند، فکر کنند که این کتاب مناسبت است؛ چرا که دغدغه آنها دست نزدن و دور بودن فرزندانشان از قیچی، چاقو و اتو است؛ اما در بحث روانشناسی، مهم است که ما بدانیم در سنین پایین، محیط باید ایمن باشد نه اینکه به کودک تذکرهای مکرر داده شود. یعنی اگر اتو، قیچی یا چاقو در دسترس کودک قرار دارد و او هنوز مفهوم خطر را درک نکرده باشد، بهتر است به جای گفتن «دست نزن» آن وسایل را در جایی قرار داد که کودک به آنها دسترسی نداشته باشد و سپس در زمان مناسب و با مراقبت لازم، آموزشهای لازم را درباره استفاده از این وسایل به او ارائه کرد.
این «نه» گفتن و تذکرهای مکرر ممکن است باعث شود که کودک بیشتر از خود چنین رفتارهایی را بروز دهد و حتی تمایل بیشتری برای نزدیک شدن به آن وسیلهها پیدا کند. ما میدانیم که توجه به هر رفتاری باعث افزایش آن رفتار در کودک میشود و تذکر زیاد به کودکان نهتنها موجب میشود تا آنها بیشتر به انجام کارهای خطرناک تمایل پیدا کنند بلکه چون این تذکرها با حالتی منفی بیان میشوند، احساس بدی را در درونشان ایجاد میکند. در نتیجه، این چرخه بدرفتاری در آنها به مرور بیشتر و پررنگتر میشود و آسیبهای بعدی را به همراه میآورد.
روش صحیح این است که ما محیط را ایمن کنیم و تعداد تذکرات را کاهش دهیم تا از این سن عبور کنند و سپس با وسایل مختلف به صورت محدود و تحت مراقبت خودمان مواجه شوند. به این ترتیب، اضطراب و ترس از محیط پیرامون را به آنها منتقل نمیکنیم. نباید برای کودک نوپا محیط پیرامونش را خطرناک جلوه داد؛ زیرا پس از مدتی تصور خواهد کرد که دنیای پیرامونش بسیار خطرناک است و او توانایی روبهرو شدن با این دنیا را ندارد. بنابراین به سمت انزوا خواهد رفت و دیگر تمایلی به ورود به فضاهای اجتماعی نخواهد داشت. کودکانی که اضطراب بالایی دارند، معمولاً از همین موارد جزئی ناشی از تکرار و تذکر مداوم در خانواده تأثیر گرفتهاند.
مفهومی که آن کتاب مورد اشاره من، سعی دارد جا بیندازد، این است که بازه سنی کودک نوپا شرایط خاصی دارد. حال اگر والدین این کتاب را بخوانند، ممکن است برداشت نادرستی از آن داشته باشند؛ چراکه مبنای روانشناسی صحیحی ندارد و در واقع با تبعیت از محتوای کتاب، اشتباهاتی را در فرزندپروری خود مرتکب میشوند.
یکی دیگر از موضوعات اشتباهی که در کتابهای کودک بسیار مطرح میشود، بحث مراقبت جنسی است. سالانه کتابهای زیادی در این موضوع منتشر میشود و خانوادهها به دلیل نگرانیهایی که دارند، از آنها استقبال میکنند. بیشتر این کتابها برچسب «مثبت سه سال» دارند؛ در حالی که ما در بحث تربیت جنسی تأکید میکنیم که کودک سه ساله اصلاً قرار نیست از خود مراقبت جنسی داشته باشد. ما باید در بستر زندگی، مفاهیم و ارزشهایی را به کودکان آموزش دهیم و به گونهای رفتار کنیم که کودک به مراقبت از بدن خود برسد. اما اینکه کودک فکر کند در این سن باید از خود مراقبت کند و نگران باشد که کسی به او نزدیک نشود یا آسیبی به او نرساند، تنها بار مسئولیت را از دوش بزرگترها برداشته و بر دوش کودک گذاشتهایم.
کودک سه یا چهار ساله هیچگونه وظیفهای در زمینه مراقبت از بدن خود ندارد و والدین باید در کنار او حضور داشته باشند. اگر پدر و مادر او را به مهدکودک یا جایی دیگر میسپارند، باید کاملاً از همه جوانب آن محیط مطمئن باشند و کودک را با اطمینان به آنجا بسپارند. در غیر این صورت یک کودک سه یا چهار ساله در برابر یک بزرگسال که ممکن است خدای ناکرده تعرضی به او بکند، هیچ کاری از دستش برنمیآید. حتی اگر آموزش «نه» گفتن نیز به او داده شود، با یک جایزه یا چیز جذاب به راحتی فریب خواهد خورد و نمیتوان گفت که کودک یاد گرفته در این مواقع نه بگوید؛ زیرا رشد عقل و منطق کودک در این سن هنوز به درستی شکل نگرفته است.
در حال حاضر این کتابهای تربیت جنسی مدام برای کودکان خوانده میشود و آنها را نسبت به افراد دورتر از خانواده خود مضطرب میکند. این اضطراب ممکن است باعث شود که وقتی وارد مهدکودک میشوند، نسبت به معلمان یا افراد غریبه احساس نگرانی کنند. بنابراین چاپ چنین کتابهایی برای این سنین واقعاً نادرست است. قطعاً در سنین بالاتر، زمانی که کودک وارد جوامع بزرگتر مانند مدرسه میشود و دایره دوستیهایش گسترش مییابد، لازم است برخی موارد را به او آموزش داده شود؛ اما برای کودکان سه یا چهار ساله، این آموزشها اضطراب نسبت به محیط پیرامون را برایشان ایجاد میکند.
والدین خود میتوانند در کارگاههای تربیت جنسی که توسط مدرسان مورد اعتمادشان برپا میشود، شرکت کنند و از اطلاعات آن کارگاه، آنچه را که با فرهنگ و ارزشهای خانواده خود همخوانی دارد، در بستر زندگیشان پیادهسازی کنند. یعنی به جای اینکه بار مسئولیت را بر دوش کودک سه یا چهار ساله بگذارند، باید بر نقش خود به عنوان مراقبان اصلی کودک تمرکز کنند.
امیدوارم هرگز چنین اتفاقاتی برای هیچ کودکی نیفتد؛ اما اگر کودکی در سنین قبل از دبستان دچار تعرض شود و ما از قبل آموزشهایی درباره مراقبت جنسی به او داده باشیم، این امر ممکن است باعث عذاب وجدان در کودک شود. کودک ممکن است احساس کند که والدینش به او یاد دادهاند که از خود مراقبت کند، اما او نتوانسته است این کار را انجام دهد. در حالی که اصلاً نباید از او انتظار داشته باشیم که در چنین سنینی از خود مراقبت کند. کودک سه یا چهار ساله نمیتواند در برابر یک فرد متعرض کار خاصی انجام دهد.
اگر ما شرایطی را فراهم کنیم که با آموزش دیدن خودمان ارزشها و مفاهیم لازم را برای کودک جا بیاندازیم، او ناخودآگاه قادر خواهد بود احساسات خود را شناسایی کند و واکنش مناسب در لحظات بحرانی نشان دهد. مثلاً اگر کسی به او نزدیک شود و او احساس خوبی نداشته باشد، این احساس را به رسمیت میشناسد و سپس از روشهای دفاعی طبیعی مانند جیغ زدن و گریه استفاده میکند. این رفتارها جزء طبیعت کودکان هستند؛ البته مشروط بر اینکه ما موارد لازم را رعایت کرده باشیم. کارگاههای تربیت جنسی خوب میتوانند کمک شایانی به خانوادهها کنند تا با جزئیات این موضوع آشنا شوند و آنچه را که برای تأمین امنیت بچهها لازم است، رعایت کنند. امیدوارم که کودکان از چنین حوادثی دور بمانند.
به نظر شما، کتابخوانی گروهی با همسالان تحت نظر تسهیلگر یا بلندخوانی با والدین و بحث حول محور داستانها، به جز تقویت مهارتهای اجتماعی کودکان و افزایش لذت خوانش، چه آثار دیگری در رشد روان و شخصیت آنان میتواند داشته باشد؟
هر کتابی که کودک یا بزرگسال میخواند، اثری در او میگذارد. کودک کتابخوان تنها یک بار زندگی نمیکند، بلکه با هر شخصیت داستان همراه میشود و در جای آنها زندگی میکند و این بسیار تأثیرگذار خواهد بود؛ زیرا او میتواند دنیاهای مختلفی را تجربه کند که اگر کتاب نمیخواند، هرگز این فرصت را به دست نمیآورد و تنها در نقش خود زندگی میکرد.
در دورانی که کودکان بیشتر به سمت موبایل، تبلت و رسانههای دیجیتال میروند، کتاب چه جایگاهی برای آنان دارد؟ به عنوان یک روانشناس، چه راهی برای آشتی دادن دنیای دیجیتال و رسانههای تصویری با کتاب پیشنهاد میکنید؟
مهمترین نکته برای کتابخوانی کودکان به نظر من این است که ما والدین نیز باید خودمان دوستدار کتاب باشیم، کتابهای خوب را فراهم کنیم، خودمان با عشق کتاب بخوانیم و در کنار این رفتار، فضای دیجیتال را نیز با قاعدهای مشخص در اختیار کودکان قرار دهیم و آن را مدیریت کنیم.
هنگامی که والدین با یک مشکل رفتاری یا هیجانی در کودک خود مواجه میشوند، آیا بهتر است به سراغ کتاب بروند یا روانشناس؟ آیا این دو مسیر را مکمل یکدیگر میدانید یا کاملاً جدا؟
کتابها میتوانند کمککننده باشند، اما هرگز جای درمان را نمیگیرند. زیرا ما درمان را زمانی استفاده میکنیم که کودک در عملکرد روزانهاش اختلال جدی داشته و شدت مشکلاتش از حد معمول فراتر رفته باشد. در چنین موقعیتی، نیازمند فرد متخصصی هستیم که شرایط را بهطور کامل بررسی و بر اساس آن پروتکل درمانی را تنظیم کند. در این سیر ممکن است روانشناس در فضای درمان از کتابها نیز بهره ببرد.
برخی والدین نگران این هستند که کتابخوانی متفرقه کودکان را از درس خواندن در ایام تحصیلی باز بدارد. نظر شما چیست؟
به نظر من، کتابخوانی و درس خواندن رقبای یکدیگر نیستند. کودک کتابخوان، اتفاقاً درک مطلب خوب و دایره لغات بزرگتری دارد. او میتواند مدت زمانی را بر روی یک مطلب تمرکز کند و این مهارتها در موفقیت درسی نیز کمککننده او هستند. کودک کتابخوان در درس ادبیات و نگارش نیز قویتر عمل میکند. نکته مهم این است که کودک باید برنامهریزی مناسبی برای ایام تحصیلی خود داشته باشد تا بتواند از کتابخوانیاش در زمانهای استراحت استفاده کند و اینگونه از انجام تکالیف درسیاش نیز جا نماند.
در شرایط سیاسی و اجتماعی پرتنش، مانند جنگ دوازدهروزه اخیر، کتاب به عنوان یک رسانه فرهنگی چه نقش در حمایت از کودکان یا تربیت آنها میتواند ایفا کند؟
در این شرایط برخی کتابها میتوانند باب برونریزی هیجانی را برای کودک باز کنند و به کمک آنها ما میتوانیم فضایی را در اختیار کودک قرار دهیم تا افکار و احساساتش را با ما در میان بگذارد.
به نظر شما در قصهگویی برای کودکان چه نکاتی مهم هستند که باید حتما مورد توجه تسهیلگران کودک و والدین باشد؟
این نکته حائز اهمیت است که کتابهای کودکان نباید اضطرابزا باشند. گاهی ممکن است کتابی برای یک کودک بسیار مناسب باشد، اما برای کودک دیگر ایجاد ترس کند. بنابراین، حتماً باید کتاب را از قبل مطالعه کنیم و اگر مناسب فرزند ما بود، برایش بخوانیم. حتی گاهی در حین خواندن کتاب، ممکن است لازم باشد قسمتی از آن را بر اساس شرایط کودک خودمان حذف کنیم یا تغییر دهیم.