خندههای خاکی
در دل روستاها و میان کوچنشینان، کودکی هنوز با زمین پیوند دارد.بازیها از دل خاک و باد زاده میشوند؛ از چوب، سنگ، چمن و سایهی چادرها.در این لحظهها، خندهی کودکان با نسیم در دشت میپیچد و جهان را سادهتر میکند.این مجموعه، روایت صادقانهای از زیست کودکانی است که شادی را نه در ابزار،بلکه در همنفسی با طبیعت و در دویدنهای بیمرز جستوجو میکنند؛جایی که خاک، یادگار کودکی است و خنده، زبان زندگی.











