• ترند خبری :
یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴ | SUN 19 Oct 2025
رساینه
  • تاریخ انتشار:1404-07-2610:53:46
  • دسته‌بندی:سایر
  • خبرگزاری:همشهری آنلاین

شهادت در روز چهارم زندگی مشترک


همشهری آنلاین - زهرا بلندی: صبح دوشنبه ۲تیر ابوالفضل باروتچی خانه و زندگی‌اش را به خدا سپرد و برای دفاع از عقایدش راهی محل کار شد. آن وداع صبحگاهی عروس و داماد، شد آخرین وداعشان. همان روز طی حمله هوایی اسرائیل به سازمان بسیج مستضعفین، مرد خانه به شهادت لبیک گفت. خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید اوایل شهریور سال گذشته به هم معرفی شدند و پس از خواستگاری و برقراری ارتباط خانوادگی، کم‌کم دلبسته و عاشق هم شدند. ‌ هانیه اهرابی، همسر ۲۷ساله شهید ابوالفضل باروتچی با بیان اینکه نه فقط او و ابوالفضل بلکه خانواده‌هایشان هم در اعتقادات، اخلاق و سبک زندگی خیلی به هم شبیه بودند، می‌گوید: «هر چه گذشت بیشتر متوجه شدیم چقدر به هم نزدیک هستیم. ابوالفضل ۳۱ساله بود. از کودکی در بسیج و مسجد علی‌بن موسی‌الرضا(ع) در محله شمشیری حضور فعال داشت. تحصیلات دانشگاهی‌اش را در رشته فقه و حقوق گذرانده بود. مدتی در دادسرا فعالیت می‌کرد، دوره‌ای در بخش حقوقی شرکتی خصوصی مشغول کار بود و در نهایت با عشق به خدمت، پس از گذراندن مراحل سخت گزینش، فعالیتش را در بخش معاونت فرهنگی سازمان بسیج مستضعفین شروع کرد.»‌ ‌ اهرابی آغاز زندگی مشترکشان را اینگونه شرح می‌دهد: «ما پس از ۹ ماه نامزدی، برنامه‌های عروسی را تنظیم کرده بودیم؛ تالار، لباس عروس، کت‌وشلوار، کفش، دسته‌گل؛ همه چیز آماده بود. اما با وقوع جنگ و ناآرامی‌ها، هر دو با هم تصمیم گرفتیم مراسمی کوچک پس از پایان جنگ برگزار کنیم و در همان تاریخی که مشخص شده بود، بدون برگزاری مراسمی خاص به خانه‌مان برویم و زندگی مشترکمان را آغاز کنیم. شب‌های بمباران، بدون ذره‌ای ناامیدی با ایمان به خدا با هم خانه را آماده کردیم، ولی زندگی مشترکمان بیشتر از ۳روز دوام نداشت؛ ابوالفضل روز دوشنبه دوم تیر، دقیقاً روز چهارم ازدواج‌مان به شهادت رسید.» مسئولیت‌پذیر، پرتلاش و سرشار از شور خدمت؛ همیشه آرزو داشت وسیله‌ای برای یاری باشد. ‌ هانیه با بیان این موضوع و تاکید بر همدلی‌های بی‌پایان همسرش در تحمل شرایط می‌گوید: «با اینکه خودش از شرایط پیش‌آمده و آغاز زندگی مشترکمان به این شکل ناراحت بود، من را آرام می‌کرد که نگران نباشم، خدا بزرگ است و همه چیز درست می‌شود. یک روز که داشتیم با هم در مورد دفاع از کشور حرف می‌زدیم، این جمله را گفت که اگر ما نرویم چه کسی از کشور دفاع کند؟»‌ ‌هانیه که ۱۰سال است شغلش معلمی است با لحنی آرام و مطمئن از شهادت همسرش با عنوان هدیه‌ای الهی یاد می‌کند و می‌گوید: «شب وقتی به منزل خانواده همسرم رسیدم از شهادت ابوالفضل باخبر شدم. همسرم برای اینکه خانه‌ تمام عروس‌ها و دامادهای آینده امن بماند، رفت و من ایمان دارم که روزی زندگی‌مان شهادت بود.»