• ترند خبری :
یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴ | SUN 19 Oct 2025
رساینه
  • تاریخ انتشار:1404-07-2612:42:24
  • دسته‌بندی:سینما
  • خبرگزاری:تابناک

«قسطنطنیه»؛ مرد عینکی را کور کرد/ فیلمساز به مخاطب احترام بگذارد!


«قسطنطنیه»؛ مرد عینکی را کور کرد!

آکیرا کوروساوا معتقد است که «ساختن یک فیلم بد فقط به این علت که سریع می‌توان انجامش داد، دلیل خوبی برای فعالیت در حوزه سینما نیست و اگر این کار را بکنید، فورا کنار گذاشته خواهید شد.»

 

به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، این نکته کارگردان شهیر ژاپنی را باید قاب گرفت و روی سردر اتاق بسیاری از کارگردان‌های امروز سینمای ایران کوبید تا قبل از آغاز پروژه سینمایی، چشم‌شان به این جمله استاد اعظم سینمای ژاپن منور شود و قید ساختن فیلم‌های بی کیفیت و بی سر و ته را بزنند.

 

با این مقدمه سراغ فیلم جدید کریم امینی با نام «قسطنطنیه» رفتیم تا شاهکار جدید این کمدی‌ساز سینما را از زاویه‌ای دیگر ببینیم. اگرچه کریم امینی و فیلم‌های قبلی‌اش خوب فروخته و گیشه را در اختیار دارد، اما موفقیت یک کارگردان نباید با فروش و گیشه گره بخورد. امینی که هنوز مرد عینکی را روی پرده سینما دارد و به عبارتی همچنان «بفروش» است با «قسطنطنیه» و یک جین بازیگر نام آشنا و کارنامه‌دار آمده تا خنده را مهمان مخاطبی کند که خسته از روزگار سخت ناخوش امروزش به سالن‌های سینما پناه برده تا ساعتی فرای زمان و مکان از دیدن فیلمی جذاب لذت ببرد، اما این کمدی عاشقانه، نه تنها لبخند بر لب‌ها نمی‌آورد، بلکه بیشتر شبیه نسیمی سرد و بی‌جان است که سالن سینما را خالی از شور و نشاط می‌کند.

 

این فیلم به نظر از هر آنچه یک کمدی زنده و جذاب می‌طلبد، تهی است؛ چه فیلمنامه‌ای که گویی سال‌ها پیش بار‌ها نوشته و بازنویسی شده و حالا در نهایت بی‌روحی روی پرده آمده، چه بازی‌هایی که به جای جان‌بخشی به شخصیت‌ها، آنها را در قالبی خشک و بی‌رمق محبوس کرده‌اند.  

 

کمدی، به واقع، ورای خنده‌های ساده و دیالوگ‌های شوخی است. یک کمدی موفق، مثل یک شعر خوش‌ریتم و موزون، باید فیلمنامه‌ای هوشمند و خلاقانه داشته باشد، بازیگرانی که با تمام وجود نقش‌ها را نفس می‌دهند و ریتمی پرانرژی که تماشاگر را در تمام مدت همراهی کند. اما «قسطنطنیه» گویی از این اصول ساده و بنیادی بی‌خبر است.

 

داستان فیلم، گرفتار کلیشه‌هایی است که بار‌ها دیده‌ایم و دیالوگ‌هایی که دیگر حتی به لبخند مصنوعی هم نمی‌رسند. عاشقانه فیلم، سطحی و بی‌جان است، مثل یک نقاشی که فقط رنگ دارد، اما هیچ عمق و زندگی در آن نیست. شخصیت‌ها، بیشتر از آن‌که آدم‌هایی زنده باشند، نقش‌هایی‌اند که در دست فیلمنامه‌ای بی‌روح بازی می‌کنند.

 

یکی از ضربه‌هایی که به این فیلم خورده صدای گرفته و ناجور پژمان جمشیدی است؛ صدایی که نه تنها هماهنگ با فضای فیلم نیست، بلکه گویی دائم بر اعصاب مخاطب می‌خزد. بازی پژمان جمشیدی، که گویی از دل زمین آمده، فاقد آن تنوع احساسی لازم است و از جنس بازیگری که تماشاگر را به قلب داستان ببرد، بسیار دور. این صدای ناهنجار، همراه با بازی خشک و بی‌انرژی، نقش اصلی را بدل به سنگینی غیرقابل تحملی کرده که بار فیلم را هر لحظه بیشتر به زمین می‌کشد.

 

در این میان، بازی‌های تکراری و کلیشه‌ای بازیگرانی چون بیژن بنفشه‌خواه، رضا نیکپور، علی اوجی، هومن حاجی‌عبداللهی، نعمیه نظام دوست و حتی نرگس محمدی، هیچ تازگی و جذابیتی به این مجموعه سرد و بی‌جان نمی‌بخشد. انگار که هر کدام فقط برای پرکردن سکانس‌ها آمده‌اند، بی‌آن‌که انرژی یا نوآوری به نقش‌هایشان تزریق کنند. حتی حضور بازیگران ترکیه‌ای در فیلم، که می‌توانست نویدبخش رنگ و بویی تازه باشد، به دلیل بازی‌های مصنوعی و بی‌روح آنها، نه تنها کمکی به جذابیت اثر نکرده، بلکه سوهانی بر اعصاب مخاطب است. این بازی‌های بی‌ریتم و تصنعی در کنار ضعف کلی اثر باعث شده‌اند «قسطنطنیه» به تجربه‌ای دلگیر و ناامیدکننده تبدیل شود.

 

به هر حال «قسطنطنیه» هر آنچه که یک کمدی باید باشد را ندارد؛ نه نوآوری، نه زندگی، نه ریتم، نه حتی ذره‌ای جذابیت. این فیلم نه لبخندی به لب می‌آورد و نه خاطره‌ای می‌سازد؛ فقط خاطره‌ای تلخ از فرصتی از دست رفته برای سینمای ایران. 

 

سینما، هنر بزرگ روایت است و زمان آن رسیده که تهیه‌کنندگان به جای تکرار فرمول‌های شکست‌خورده، شجاعت کشف سوژه‌های نو و قصه‌های تازه را داشته باشند. چرا باید شاهد تولید آثاری باشیم که نه در فیلمنامه موفق‌اند، نه در اجرا؟ سرمایه‌گذاری روی فیلم‌هایی با کیفیت، نه تنها احترام به مخاطب است، بلکه سرمایه‌گذاری در خود سینماست.

 

البته درد بزرگتر را باید در سالن‌های سینما جست‌و‌جو کرد، در زائقه امروز مخاطبان سینما که به تماشای چنین فیلم‌هایی می‌نشینند. باید به آنها یادآوری کرد که زمان و انرژی خود را صرف فیلم‌هایی بهتری کنند. اگر سینما را انتخاب می‌کنند، سراغ آثاری بروند که با فیلمنامه‌ای قابل دفاع، بازی‌های واقعی و ریتمی جذاب، آنها را به دنیای متفاوتی ببرد و لحظاتی خوشایند و ماندگار بسازد.

 

اگر این روز‌ها خبری از چنین فیلم‌هایی نیست، بهتر است به جای هدر دادن زمان در سردی سالن‌ها و فیلم‌های سطحی در خانه بمانند و منتظر روز‌های بهتر سینما باشند. سینما هنر بزرگی است که لیاقت بهترین‌ها را دارد؛ پس اجازه ندهند فیلم‌های ضعیف و کلیشه‌ای ذائقه‌شان را کور کند.

 

نکته پایانی اینکه با وجود فروش پاییزی فیلم‌های کمدی، کیفیت پایین و عدم جذابیت سینمایی فیلم‌های اکران شده در این ژانر بیش از پیش به چشم می‌آید که امیدواریم شاهد خزان سینمای ایران نباشیم. سینمای ایران به فیلم‌های بهتری نیاز دارد تا حال مخاطب را خوب کند.