• ترند خبری :
شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴ | SAT 25 Oct 2025
رساینه
  • تاریخ انتشار:1404-08-0308:05:40
  • دسته‌بندی:سایر
  • خبرگزاری:خبرگزاری مهر

تلاش‌های فرهنگستان درباره نسخه‌های خطی شبه‌قاره


خبرگزاری مهر ، گروه فرهنگ و ادب فارسی، طاهره طهرانی: زبان فارسی در کشورهای شرقی ایران به ویژه پاکستان و افغانستان و به ویژه هند جایگاه ویژه‌ای دارد و مطالعه آثار این حضور طولانی تمرکز و دقت خاصی می‌طلبد. در بخش اول گفتگو با مهدی رحیم‌پور، با او درباره فعالیت گروه این گروه فرهنگستان و نکات مهم فعالیت آن به گفتگو نشستیم. در این بخش نگاهی می‌کنیم به نسخ خطی در شبه قاره و اهمیت دسترسی به آنها و روابط فرهنگی ایران با آن سرزمین از تاریخ دور تا امروز؛ و البته فعالیتهای گروه شبه قاره فرهنگستان در این زمینه. برویم سراغ نسخه‌های خطی، می‌دانیم که تعداد نسخه‌های خطی در هند و پاکستان بسیار زیاد است. در پاکستان با تلاش‌های برخی پژوهشگران نسخ خطی و مرکز مطالعات فارسی کارهای خوبی انجام شده. آیا بین فرهنگستان و هند هم همکاریها و روابطی بر اساس نسخ خطی وجود دارد؟ حجم نسخ خطی در شبه‌قاره — به ویژه نسخ فارسی — بسیار قابل توجه است و گرچه آمارهای ضدونقیضی درباره تعداد نسخ خطی در شبه قاره وجود دارد اما نسخه‌های شناسایی شده و فهرست‌شده، اعم از فارسی و عربی حدود ۲۵۰ هزار نسخه است و اگر سایر نسخه‌ها را نیز در نظر بگیریم، شاید بتوان حداکثر بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نسخه برای کلّ شبه قاره در نظر گرفت. در این آمار سهم زبان فارسی چشمگیر است. بخشی هم به زبان عربی است. کتابخانه‌های معتبری همچون کتابخانه خدابخش، آصفیه، رضارامپور در هند و کتابخانه گنج‌بخش در اسلام‌آباد، موزه ملی کراچی، و دانشگاه‌هایی مانند دانشگاه پنجاب در لاهور، گنجینه‌های ارزشمندی از این میراث را در اختیار دارند. متأسفانه در زمینه همکاری‌های عملی و دسترسی به تصاویر این نسخ، چالش‌های قابل توجهی وجود دارد. همان‌طور که فرمودید، در شبه‌قاره غالباً سیاست‌های محدودکننده‌ای در اشتراک‌گذاری نسخ خطی اعمال می‌کنند و حتی ارائه تصاویر نسخه‌ها با دشواری‌های اداری و مالی مواجه است. افراد معدودی مانند آقای خواجه‌پیری — که سال‌ها در هند فعال بوده‌اند — می‌روند و نسخه‌ها را جمع می‌کنند، تصویر می‌گیرند و سایتی هم دارند که تصاویر را از طریق آن در اختیار پژوهشگران می‌گذارند؛ اما فرآیند تهیه تصاویر و پرداخت هزینه‌ها — به دلیل محدودیت‌های بانکی — اغلب با مشکل روبرو می‌شود. حتی در مواردی که ارتباطات رسمی برقرار شده، سفرهایی که خود ما رفتیم و تفاهم‌نامه‌های منعقد شد، اما متأسفانه در مرحله اجرا با کندی یا توقف مواجه شده‌ایم. به ویژه هنگامی که به برخی کتابخانه‌ها دسترسی یافتیم و نسخه‌هایی مشاهده کردیم، درک کردیم که اگر امکان دسترسی به این کتابخانه‌ها پیش از مرحله مدخل‌گزینی فراهم می‌شد، چگونه می‌توانست در گزینش مدخل‌ها تفاوت ایجاد کند و حتی چگونه مدخل‌ها و عناوین موجود می‌توانستند ارتقا یابند. کیفیت مقالات نیز به‌طور چشمگیری می‌توانست بهبود یابد، زیرا بسیاری از این منابع را به‌صورت مستقیم در اختیار نداریم و صرفاً به‌طور غیرمستقیم به آن‌ها دسترسی یافته‌ایم. از این جهت، تلاش‌های بسیاری صورت گرفت و مذاکراتی انجام شد، اما متأسفانه همکاری‌های لازم محقق نشد. متأسفانه در حال حاضر، تعداد انگشت‌شماری از محققان محلی به صورت تخصصی روی این حوزه کار می‌کنند و به نظر می‌رسد تسلط و انگیزه نسل قبلی — مانند نذیر احمد و شیرانی — به مراتب بیشتر از نسل جدید بوده است. نسل حاضر اغلب ترجیح می‌دهد پروژه‌های کوتاه‌مدت، مانند سفر به ایران، بازدیدهای علمی یا نوشتن چند مقاله را در اولویت قرار دهد، نه کار عمیق روی متون کهن به عبارت دیگر _نمی‌دانم چگونه می‌توان بیان کرد که دوستان را نرنجانیم_ به نظر می‌رسد این نگاه وجود دارد که چه ضرورتی دارد میراث ما در آنجا مورد استفاده قرار بگیرد؟ در حالی که ما خود نسخه را مطالبه نمی‌کنیم و صرفاً درخواست تصویر را داریم. حتی در اینجا، درخواست‌هایی ارائه شد مبنی بر اینکه با توجه به شرایط آب‌وهوایی شبه‌قاره و وجود موریانه و سایر عوامل مخرب، کتابخانه‌های ملی، کتابخانه مجلس، کتابخانه آستان قدس و دیگر مراکز می‌توانند در حفظ، مرمت و نگهداری نسخه‌ها همکاری بکنند، از جمله در مرحله عکس‌برداری. همچنین در زمینه شرایط نگهداری فیزیکی نسخه‌ها، و مرمت شان. متأسفانه هنگام مذاکره، استقبال صورت می‌گیرد، اما در مرحله اجرا و عمل، کاری از پیش نمی‌رود و همکاری محقق نمی‌شود. به نظر می‌رسد این موضوع دیگر از حیطه کاری فرهنگستان خارج شده و باید در سطوح بالاتر حتی در سطح وزیران امور خارجه و چه بسا ریاست جمهوری، پیگیری بشود. می‌توان به صورت حدودی گفت چقدر از این نسخه‌ها در دسترس بوده و مورد استفاده قرار گرفته؟ ما توانستیم نسخه‌های مورد نیاز خود را به میزان قابل توجهی — تقریباً حدود شصت درصد — تهیه نمائیم. این امر عمدتاً از طریق روش‌های دوستانه و غیررسمی محقق شد، نه از مجاری دیپلماتیک رسمی. در مواردی، دوستانی در آن سوی مرزها با ما همکاری کردند و در ازای آن، انتظاراتی داشتند که سعی کردیم با اقداماتی نظیر حمایت از پروژه‌های پژوهشی مورد نظرشان، پاسخگوی این محبت‌ها باشیم. به عنوان مثال، ایشان دو نسخه خطی در اختیار ما گذاشتند و ما نیز در مقابل، فعالیت‌های مشترکی را در آنجا راه‌اندازی کردیم. همکاری‌ها در همین سطح و بر پایه تبادلات شخصی صورت گرفته است. بدون شک، اگر فضای همکاری گسترده‌تر و امکان تبادل منابع به صورت ساختارمند فراهم بود، هم کیفیت کارها و هم شناخت ما از وضعیت زبان فارسی در شبه‌قاره به مراتب عمیق‌تر و متفاوت می‌بود. شخصاً از نزدیک شاهد بوده‌ام که نسخه‌های بسیاری در آن منطقه وجود دارد که هنوز برای ما ناشناخته مانده‌اند. معرفی، تصحیح و چاپ این نسخ می‌تواند زوایای تاریک تاریخ و فرهنگ آن مناطق را نیز روشن کند، امری که از اهمیت بالایی برخوردار است. متأسفانه در حال حاضر، تعداد انگشت‌شماری از محققان محلی به صورت تخصصی روی این حوزه کار می‌کنند و به نظر می‌رسد تسلط و انگیزه نسل قبلی — مانند نذیر احمد و شیرانی — به مراتب بیشتر از نسل جدید بوده است. نسل حاضر اغلب ترجیح می‌دهد پروژه‌های کوتاه‌مدت، مانند سفر به ایران، بازدیدهای علمی یا نوشتن چند مقاله را در اولویت قرار دهد، نه کار عمیق روی متون کهن. تلاش‌های فرهنگستان درباره نسخه‌های خطی شبه‌قاره متأسفانه گاهی اوقات مسائل سیاسی به حوزه‌های فرهنگی نیز کشیده می‌شود و این امر می‌تواند به هویت ملی و فرهنگی ما آسیب وارد کند. امیدوارم این نوع فعالیت‌های فرهنگی و علمی — به دور از شعارزدگی و تعصبات بی‌جا — بتواند جایگاه واقعی فرهنگ ایرانی را که زبان فارسی یکی از ارکان مهم آن است، به درستی معرفی نماید و در اختیار جامعه علمی جهانی قرار دهد حتی زمانی که فهرست نسخه‌ها در دسترس است و می‌دانیم نسخه‌ای مهم است، دسترسی به محتوای کامل آن با مشکل مواجه می‌شود. گاهی فقط ۵۰ صفحه از یک نسخه ۱۵۰ صفحه‌ای در اختیارمان قرار می‌گیرد — آن هم بخشی که آنها فکر می‌کنند برای ما مفید است — بعضی وقت‌ها ۵۰ صفحه وسط حتی! در حالی که تشخیص و دانستن بخش‌های پایانی (مانند نتیجه‌گیری مؤلف، انگیزه تألیف، تاریخ دقیق، و زمینه تاریخی) یا بخشهای نخست کتاب (برای اینکه بدانیم این کتاب برای چه نوشته شده و به چه کسی تقدیم شده و نویسنده کیست و…) ممکن است کلیدی باشد. این مسائل هنوز وجود دارد، اما امیدوارم با تدبیرهای جدید، گام‌های مثبتی برداشته شود. ارتباطات فردی که فرمودید به چه صورت بوده است؟ ببینید، نقش جناب آقای دکتر محمدرضا نصیری در پیشبرد اهداف این گروه و توسعه کتابخانه فرهنگستان — به ویژه تهیه منابع ارزشمند از جمله چاپ‌های سنگی از هند — بسیار محوری و تعیین‌کننده بوده است. ایشان ارتباطات گسترده و اعتبار علمی و جایگاه ویژه ای در میان اساتید و مراکز علمی هند و پاکستان دارند، که عامل کلیدی در جلب همکاری‌ها و دستیابی به منابع مورد نیاز بوده است. همکاری‌های حاصل شده عمدتاً بر پایه اعتبار شخصی و روابط حرفه‌ای ایشان استوار است و کمتر از مجاری رسمی و نهادینه شده محقق شده است. این امر _هرچند تاکنون بسیار ثمربخش بوده — اما تداوم آن وابسته به حضور و تلاش‌های فردی ایشان است و در صورت تغییر مدیریت، تضمینی برای تداوم این سطح از همکاری‌ها وجود ندارد. حقیقتاً زبان فارسی نه تنها در هند و پاکستان، بلکه در ماوراءالنهر، آناتولی، قفقاز و آذربایجان از جایگاهی ویژه و تاریخی برخوردار است. متأسفانه باید گفت که گاهی اوقات مسائل سیاسی و سیاست‌زدگی به حوزه‌های فرهنگی نیز کشیده می‌شود و این برای هویت ملی و فرهنگی ما آسیب زاست. متأسفانه برخی عناصر داخلی — چه از روی ناآگاهی و چه تحت تأثیر مسائل حاشیه‌ای — گاهی به برداشت‌ها و اقداماتی دامن می‌زنند که حتی افراد خارج از مرزها را نیز به اظهارنظرهای غیرمنصفانه و غیرعلمی سوق می‌دهد. امیدوارم تلاش‌های شما و رسانه‌ها بر پایه دانش و تخصص، بتواند حقایق را در مورد زبان فارسی و سابقه، اعتبار، مسیر نفوذ و گسترش آن به شکلی شفاف و منطقی روشن سازد. بدون شک، رسانه‌ها از یک سو و پژوهشگران و محققان از سوی دیگر، می‌توانند نقش مهمی در این زمینه ایفا کنند. در مورد نسخ خطی هم باید گفت این موضوع در شبه‌قاره، هند و پاکستان بسیار مهم است، در آسیای میانه به شکلی دیگر و در آسیای صغیر نیز ابعاد ویژه‌ای دارد. فکر می‌کنم شناسایی و تبیین این نفوذ فرهنگی در ایران بزرگ فرهنگی می‌تواند تأثیر ارزشمندی در درک مشترک تاریخی و فرهنگی ملل منطقه داشته باشد. کار شما از این جهت بسیار حائز اهمیت است.