بدترین فیلمهای دنیل دیلوئیس | نگاهی به نقاط ضعف اسطورهی بازیگری
دنیل دیلوئیس یکی از معدود بازیگرانی است که نامش با کمالطلبی و وسواس بیپایان در نقشآفرینی گره خورده. از «پای چپ من» ( My Left Foot ) تا «خون به پا خواهد شد» ( There Will Be Blood ), کارنامهی او پر از شاهکارهایی است که هرکدام فرهنگ سینمایی یک دوره را شکل دادهاند. با اینحال حتی بزرگترین بازیگران هم همیشه بینقص نیستند؛ در کارنامهی دیلوئیس چند اثر وجود دارد که یا از لحاظ کیفی پایینتر از انتظار بودهاند یا نتوانستهاند در سطح بازی او بدرخشند. در سایت موویمگ میخواییم بپردازیم به این موضوع و مرور کنیم بدترین فیلمهای دنیل دیلوئیس.
1. نُه ( Nine – 2009 )
فیلم موزیکال نُه ساختهی راب مارشال، اقتباسی آزاد از «هشتونیم» فدریکو فلینی بود؛ پروژهای پرستاره و جاهطلبانه که با حضور نیکول کیدمن، پنهلوپه کروز و ماریون کوتیار انتظار فراوانی ایجاد کرد. اما نتیجه چیزی جز آشفتگی نبود. دنیل دیلوئیس در نقش کارگردانی فرسوده و بحرانزده بازیای ارائه میدهد که با استعدادش فاصله دارد. فیلم از نظر ریتم و لحن سردرگم است و بین جهان واقع و خیال گُم میشود. حتی صحنههای موزیکال جذاب هم نتوانستند ضعف فیلمنامه را پنهان کنند.
جعبهی گنجهها ( The Boxer – 1997 )
فیلم سیاسی-درام جعبهی گنجهها دربارهی یک بوکسور ایرلندی درگیر مسائل سیاسی است. همکاری سوم دیلوئیس با جیم شریدان، امیدها را بالا برد اما فیلم در روایت بین سیاست و ورزش سرگردان ماند. هرچند نقشآفرینی دیلوئیس همیشه درخشان است، اما احساسات کلی فیلم سطحی و سرد منتقل میشود. در قیاس با دیگر آثار اجتماعی او، «جعبهی گنجهها» اثری فراموششده محسوب میشود که مخاطب را با حس مبهمی از بیهدفی رها میکند.
3. برو بیرون از کشور! ( Eversmile, New Jersey – 1989 )
این فیلم کمتر شناختهشدهی آرژانتینی یکی از معدود شکستهای واقعی دیلوئیس محسوب میشود. داستان دربارهی دندانپزشکی سیار است که در سفرهایش با مردم مختلف روبهرو میشود. فیلم تلاش دارد با نگاهی فلسفی و شاعرانه مرز میان علم و انسانیت را بررسی کند، اما فیلمنامهی پراکنده و کارگردانی نامتمرکز باعث شده نتیجه بیشتر شبیه طرحی ناتمام بهنظر برسد. بازی دیلوئیس با وجود دقت همیشگیاش، در فضایی بیهویت و بیریشه گم میشود.
4. بالهی نیویورکی ( Nine and a Half Weeks of Art – unofficial early short appearance )
قبل از موفقیتهای دههی ۸۰، دیلوئیس در چند کار کوتاه یا نقش فرعی ظاهر شد که اغلب بهزودی از حافظهی سینمایی حذف شدند. یکی از این آثار تجربی، فیلم کوتاه هنری در نیویورک بود که بعدها با عنوان غیررسمی Nine and a Half Weeks of Art شناخته شد. تصویربرداری خام، اجرای اغراقآمیز و نبود ساختار روایی باعث شده این اثر بیشتر شبیه تمرین کارگاه تئاتر باشد تا فیلم سینمایی. هرچند بعدها دیلوئیس مشخصاً مسیر حرفهایاش را با انتخابهای دقیق اصلاح کرد.
5. لینکن ( Lincoln – 2012 )
ممکن است قرار دادن Lincoln در این فهرست عجیب بهنظر برسد، زیرا فیلم از نظر تاریخی و آکادمی موفق بود؛ اما واقعیت این است که برای برخی منتقدان — بهویژه در اروپا — این اثر یکی از ضعیفترین نقشپردازیهای احساسی دیلوئیس بهشمار میرود. بازی او بیش از حد کنترلشده و مصنوعی است و ارتباط عاطفیاش با مخاطب در میانهی فضای رسمی فیلم از بین میرود. بسیاری معتقدند عوامل فنی فیلم بر قدرت درونی شخصیت غلبه کردهاند و نتیجه، اثری خشک با ریتمی خستهکننده است.
کارنامهی دنیل دیلوئیس پر از شاهکار است اما همین چند عنوان نشان میدهد حتی نابغهها هم گاهی قربانی فیلمنامههای نامناسب یا انتخابهای اشتباه میشوند. این شکستها نهتنها از عظمت او نمیکاهند بلکه یادآورند که مسیر هنر همیشه با خطر تجربههای ناموفق همراه است.
نوشته بدترین فیلمهای دنیل دیلوئیس | نگاهی به نقاط ضعف اسطورهی بازیگری اولین بار در مووی مگ . پدیدار شد.











