• ترند خبری :
جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴ | FRI 7 Nov 2025
رساینه
  • تاریخ انتشار:1404-08-1614:54:37
  • دسته‌بندی:سایر
  • خبرگزاری:مووی مگ

نقد و بررسی فیلم The Smashing Machine (ماشین کوبنده)


The Smashing Machine (ماشین کوبنده) از آن دسته فیلم‌هایی است که همه چیز از نامش تا حضور دواین جانسون در نقش اصلی، نوید اثری پر سروصدا را می‌دهد؛ اما نتیجه، خلاف این انتظار است. فیلمی که در ظاهر قرار بود نقطه‌ی عطف تازه‌ای در مسیر حرفه‌ای جانسون باشد، تبدیل شده به تجربه‌ای قابل احترام از نظر نیت و شکل‌گیری، اما کم‌رمق از نظر تأثیرگذاری. ساخته‌ی بن سفدی که از مستندی به همین نام در اوایل دهه‌ی ۲۰۰۰ الهام گرفته، بیش از آنکه تلاش کند روایتی پرکشش یا دراماتیک از زندگی یک مبارز سابق یو‌اف‌سی ارائه دهد، مسیر آرام و تختی را در پیش می‌گیرد؛ مسیری که گویی از ابتدا تصمیم گرفته اوج و فرودی نداشته باشد.

فیلم The Smashing Machine بر پایه‌ی مستند واقعی زندگی «مارک کر» ساخته شده است؛ یکی از نخستین چهره‌های شناخته‌شده‌ی مسابقات MMA و قهرمانی که در عین قدرت فیزیکی، زیر بار فشار شهرت، اعتیاد و شکست‌های شخصی فرو می‌رود. همان‌طور که در مستند دیده بودیم، او درگیر تضاد میان میل به پیروزی و شکست درونی خود است، اما فیلم بلند سفدی موفق نمی‌شود از این درون‌مایه‌ی تکرارشده در آثار ورزشی، معنای پررنگ‌تری استخراج کند. فیلم از ابتدا تا انتها بر یک خط صاف حرکت می‌کند و هیچ لحظه‌ای وجود ندارد که تماشاگر را تکان دهد یا با او هم‌نفس کند. نتیجه، روایتی منجمد و یکنواخت از مردی است که شکست می‌خورد، برمی‌خیزد و باز شکست می‌خورد، بی‌آنکه ما در عمق این چرخه فرو برویم.

The Smashing Machine (ماشین کوبنده)

نکته‌ی قابل توجه اینجاست که بن سفدی که پیش‌تر با «جواهرات تراش‌نخورده» (Uncut Gems) یکی از تندترین و پر‌انرژی‌ترین فیلم‌های دهه‌ی گذشته را ساخته بود، این‌بار به چنان آرامشی پناه برده که فیلم عملاً ضربان ندارد. تصویربرداری فیلم با همه‌ی دقتی که در بازآفرینی حال‌و‌هوای دهه‌ی ۹۰ کرده، گویی آن حس اضطراب و بی‌قراری همیشگی سینمای سفدی را از دست داده است. در «ماشین کوبنده»، درام نه با تدوین و قاب بلکه با دیالوگ پیش می‌رود، اما چون فیلمنامه فاقد نقاط عطفِ مؤثر است، هیچ‌کدام از این گفت‌وگوها حس واقعی تحول را منتقل نمی‌کنند. ما با فیلمی روبه‌رو هستیم که فرم مستندگونه‌اش در خدمت روایت قرار نگرفته، بلکه روایت را به زیردست خود تنزل داده است.

با این حال نمی‌توان از جسارت انتخاب دواین جانسون توسط سفدی به سادگی گذشت. جانسون، چهره‌ای که سال‌هاست به‌عنوان نماد بلاک‌باسترهای پرزرق‌وبرق و ستاره‌ی مطلق سینمای تجاری شناخته می‌شود، اینجا در قالب مردی شکست‌خورده، آسیب‌پذیر و افسرده ظاهر می‌شود؛ نقشی که هیچ شباهتی با گذشته‌ی سینمایی او ندارد. تماشای راک در نقش کسی که قرار نیست پیروز باشد یا از صحنه بیرون برود تا در فیلم بعدی دوباره برنده شود، در خود نوعی جذابیت دارد. اما همان‌قدر که تصمیمش قابل‌تحسین است، نتیجه‌ی بازی‌اش نمی‌تواند باورپذیر باشد. جانسون هنوز از نظر بیانیه‌ی درونی و کنترل ریزحالت‌ها فاصله‌ی زیادی با یک بازیگر درام دارد. در صحنه‌هایی که سکوت بر فضا حاکم است، بدنش حرف نمی‌زند؛ تنها چهره‌ای عضلانی و متفکر می‌بینیم که انگار در حال تمرین «دراماتیک بودن» است. لحظه‌ی معروف گریه در بیمارستان، که از آن به‌عنوان نقطه‌ی عاطفی فیلم یاد شده، بیشتر یادآور تمرین‌های بازیگری‌ست تا تجربه‌ی زیسته‌ی شخصیت.

The Smashing Machine (ماشین کوبنده)

مشکل بزرگ‌تر اما این است که فیلمنامه The Smashing Machine به او اجازه نمی‌دهد درون‌مایه‌ای بسازد. رابطه‌ی میان مارک و همسرش (با بازی امیلی بلانت ) در نوشته سطحی باقی مانده و هیچ نیروی دراماتیکی ندارد. رابطه‌ای که می‌توانست تضاد شور و خشم، یا عشق و فرسایش را نشان دهد، محدود شده به مکالمه‌هایی کوتاه و خطی. حتی وقتی اختلاف میان آن دو بالا می‌گیرد، فیلمساز تمایلی برای کندوکاو در ریشه‌ی عاطفی بحران نشان نمی‌دهد. نتیجه، فقدان تنش میان دو بازیگر است. بلانت که معمولاً در ایفای نقش‌های چندبعدی قدرتمند ظاهر می‌شود، اینجا درگیر فیلمنامه‌ای است که برایش عملاً شخصیت ننوشته است. به همین دلیل، شیمی میان او و جانسون شکل نمی‌گیرد و همه‌چیز در سطح باقی می‌ماند.

با این وجود، دستاوردهای بصری فیلم The Smashing Machine را نمی‌توان نادیده گرفت. فیلمبرداری و تصحیح رنگ به‌ویژه در صحنه‌های مسابقه یا تمرین، کاملاً به‌سبک نوارهای مستند ویدئویی دهه‌ی ۹۰ طراحی شده است. رنگ‌های زرد و خاکستری، نورهای سرد و قاب‌های محدود، حس واقع‌گرایی خفه‌ای ایجاد می‌کنند که با حال درونی شخصیت سازگار است. درواقع، تصویر از آن‌چه در روایت و بازیگری می‌بینیم، صادق‌تر است. همین تناقض، یکی از نقاط قوت اثر است: تصویری که حس رکود را منتقل می‌کند حتی اگر قصه نتواند.

The Smashing Machine (ماشین کوبنده)

از نظر ساختاری، فیلم The Smashing Machine می‌خواست روایتی از سقوط تدریجی نشان دهد، اما عدم وجود فراز و فرود واقعی باعث شده تماشاگر از نیمه‌ی فیلم به بعد دچار خستگی شود. قدر مسلم، روایت فیلم‌های ورزشی از جنس قهرمان شکست‌خورده و بازگشت‌گر، اگر فاقد درام و تعلیق باشد، چیزی جز بازسازی تصویری بی‌رمق از شکست نیست. این همان نقطه‌ای‌ست که «ماشین کوبنده» به باتلاقش فرو می‌رود. از یک‌سو سفدی با دقتی مستندوار واقعیت را بازسازی می‌کند، و از سوی دیگر هیچ‌لحظه‌ نمایشی خلق نمی‌کند که آن واقعیت در ذهن مخاطب ماندگار شود. همه‌چیز انگار در میانه‌ی راه متوقف مانده؛ نه مستند است، نه درام.

در میان این یکنواختی، تنها چیزی که باقی می‌ماند، نیت مثبت فیلم The Smashing Machine است: تلاشی برای رو‌به‌رو کردن چهره‌ای کاملاً صنعتی از هالیوود با واقعیت انسانی و دردناکِ حرفه‌ی مبارزه. جانسون با حضورش در این نقش می‌خواهد از قالب همیشگی خارج شود و تصویری تازه از خود بسازد؛ تلاشی که اگرچه هنوز خام است، اما ستایش‌انگیز است. در دنیایی که ستاره‌ها اغلب در تکرار خود آسوده‌اند، این تصمیم جسورانه است. سفدی هم خواسته با فاصله‌گرفتن از قالب جنون‌آمیز آثار قبلی‌اش، چهره‌ی آرام‌تری از واقع‌گرایی ارائه دهد. این انتخاب هم محترم است، اما نتیجه‌ی هر دو تلاش بیشتر نشانه‌ی گذار است تا بلوغ.

نقد ویدئویی فیلم The Smashing Machine (ماشین کوبنده) را در ادامه ببینید: 

در پایان، «ماشین کوبنده» فیلمی نیست که بتوان درباره‌اش گفت شکست مطلق است. فیلم از نظر بصری منسجم، از نظر نیت شریف و از نظر کارگردانی کنترل‌شده است، اما در نهایت چیزی کم دارد: روح درام. همان چیزی که «جواهرات تراش‌نخورده» را تا مرز انفجار می‌برد، اینجا غایب است. مارک، شخصیتی است که می‌توانست تراژدی مدرن شکست و درون‌پاشی باشد، اما فیلم او را به مجموعه‌ای از لحظات عبوری تبدیل کرده است. در پایان تماشای «ماشین کوبنده»، ذهنمان بیشتر درگیر تلاش راک برای تبدیل‌شدن به بازیگری جدی‌ست تا خود فیلم. فراموش‌نشدنی نیست، اما دیدنش حس احترام برجا می‌گذارد؛ احترامی برای کسی که جرأت کرد از قفس بلاک‌باسترها بیرون بیاید، هرچند هنوز بال پرواز ندارد.

«The Smashing Machine» قدم اولی است برای دنیای تازه‌ای که شاید در آینده، راکِ بازیگر را از دل همان جانسونِ ستاره بیرون بکشد. تصمیمش جسورانه است و ارزش احترام دارد، اما مسیرش تازه آغاز شده است.

 

نمره: 4/10

منتقد: میثم کریمی

نوشته نقد و بررسی فیلم The Smashing Machine (ماشین کوبنده) اولین بار در مووی مگ . پدیدار شد.