یادش بخیر شبنشینیهای قدیم
اون موقعها که هنوز تو روستاها از تلویزیون و اینترنت خبری نبود، دلها گرمتر بود. مردم با دلهای صاف و نیتهای بیغلوغش، شبها دور هم جمع میشدن.هیچکس تو اتاق خودش پناه نمیگرفت، همه پناهشون دل هم بود.از بیرون که رد میشدی، صدای قهقهه و قصهگویی از خونهها میاومد، بوی چای و گندم برشته تو هوا میپیچید.











