زیدآبادی: آن کدام نهجالبلاغه بود آقای پزشکیان؟
احمد زید آبادی در یادداشتی در کانال تلگرامی اش نوشت: بعد از انتشار نامهٔ تظلمخواهی یک مهندس جوان صنعتگر در این کانال که زندگی تمام فامیلشان در حال مصادره است، تنها تماسی که با خانوادهٔ او گرفته شده از طرف بازرسی ستاد فرمان امام در پاسخ به درخواستشان از آقای فتاح برای رسیدگی به ماجرا بوده است. در این تماس تأکید شده که ستاد چارهای جز اجرای کامل و فوری حکم مصادره ندارد و هیچ مهلتی هم در کار نیست!
احتمال میرفت که آقای محسنی اژهای به عنوان مخاطب آن نامه، حداقل دستوری برای شنیدن درددل این خانوادهها صادر میکرد، اما تا این لحظه خبری نشده است.
از مجلسیان هم که انتظار عدالتجویی نمیتوان داشت!
در این میان اما چطور از طرف قوهٔ مجریه هیچ تماسی با این جوان گرفته نشده که لااقل بپرسند خرت به چند؟
مردم درمانده پس به کجا باید پناه ببرند و رنج خود را به که باید بگویند؟
آقای پزشکیان در آن اوایل کارش مرتب به نهجالبلاغه استناد میکرد ولی مدتی است گویی آن را هم رها کرده است!
ما در نهجالبلاغه خواندهایم که وقتی سپاهیان شام به منزل خانوادهای یهودی در قلمرو حکومت علی یورش بردند و خلخالی از پای دختر آنها ربودند، مولاعلی از شدت حزن و خشم در ملأعام به گونهٔ خود سیلی زد و فریاد برآورد که اگر کسی از این درد بمیرد، قابل ملامت نیست.
حال چطور آقای رئیسجمهور فریاد تظلمخواهی جوانی که کارگزاران خود حکومت، زندگی فامیل آنها را مصادره میکنند، نه میشنود و نه به روی خود میآورد!
این همه سردی و بیحسی و بیتفاوتی نسبت به حق مردم از کجا سرچشمه میگیرد؟ یعنی نمیشود به بازرسی ریاستجمهوری گفت که ببینند حرف این جوان چیست؟ خیلی سخت است؟ این هم مسئلهٔ امنیتی است که از دخالت در آن فراری باشند؟











