نقد و بررسی فیلم One Battle After Another (یک نبرد پس از نبرد دیگر)
فیلم « One Battle After Another » اثر تازهی پل توماس اندرسن را میتوان یکی از بحثبرانگیزترین و غیرمنتظرهترین آثار سینمای سال ۲۰۲۵ دانست. فیلمی با بودجهای سنگین در حدود ۱۵۰ میلیون دلار که برخلاف روال معمول آثار اندرسن – که اغلب متکی بر روایتهای صمیمی و کاراکترمحور در بسترهای محدود و کمهزینهاند – به سمت ساختار یک اکشن سیاسی عظیم با پیامهای اجتماعی و نژادی حرکت کرده است. همین انتخاب جاهطلبانه، در کنار انتظارات بالای مخاطبان و منتقدان از فیلمسازی در سطح اندرسن، موجب شده این اثر بیش از هر زمان دیگری زیر ذرهبین قرار گیرد .
نخستین و شاید بنیادینترین مشکل فیلم در همان نقطهای آغاز میشود که میخواهد همزمان دربارهی همهچیز باشد. اندرسن در « One Battle After Another » میکوشد پرترهای از جامعهی ازهمگسیختهی آمریکا ترسیم کند؛ جامعهای گرفتار در بحرانهای هویتی، نژادی، سیاسی و اخلاقی. با این حال فیلمساز در برقراری تعادل میان این مضامین ناتوان میماند و نتیجه، فیلمی است که پر از ایده اما خالی از انسجام است. فیلمنامه، که معمولاً در آثار اندرسن ستون فقرات روایت است، اینبار شبیه پازلی از قطعات ناهمگون است که به زور در کنار هم قرار گرفتهاند.
در نیمهی نخست فیلم، نشانههایی از همان قدرت روایی و تیزبینی همیشگی اندرسن دیده میشود. صحنهی افتتاحیه – که در آن گروهی شورشی با شعارهای رادیکال و انگیزههایی نامعلوم دست به حرکتی خشونتآمیز میزنند – نوید روایتی پرتنش و چندلایه را میدهد. اما بهمحض آنکه داستان به مرحلهی میانی میرسد، هرچه اندرسن ساخته، فرو میپاشد. شخصیتها نه رشد میکنند و نه هدف مشخصی دارند. قهرمان اصلی (با بازی لئوناردو دیکاپریو ) از یک خرابکار ایدئالیست به مردی سرگردان تبدیل میشود که هیچگاه نمیفهمیم چرا شورشی شده و چرا تصمیم میگیرد از آرمانهایش فاصله بگیرد. تصمیمات او بیشتر محصول تصادفاند تا شخصیتپردازی .
این ضعف در طراحی شخصیت، تقریباً به تمام ابعاد فیلم سرایت کرده است. حتی ضدقهرمانان و نیروهای مرموزی که اندرسن با عنوان «گروه سایه» معرفی میکند – نهادی مبهم و مذهبی که شباهتی استعاری با دولت پنهان آمریکا دارد – صرفاً تیپ هستند؛ تیپهایی که با نگاه صفر و صدی به تصویر کشیده میشوند: تماماً شرور، تماماً منحرف و بهشدت کلیشهای. چنین رویکردی در سینمای امروز آمریکا به معضلی فراگیر بدل شده؛ کاهش پیچیدگی شخصیتها به دو قطب خیر و شر، که از قضا دقیقاً خلاف فلسفهی شخصیتپردازی در فیلمهای کلاسیک و همینطور آثار گذشتهی خود اندرسن است.
در نتیجه، فیلم از لحاظ مضمون و روایت دچار همان آسیبی میشود که سالها پیش اندرسن در مصاحبهای دربارهاش هشدار داده بود: “فیلمی سیاسی نباید مانیفست باشد.” اما « One Battle After Another » دقیقاً همان چیزی است که نباید باشد — مانیفستی شعاری که گهگاه در قالب اکشن و دیالوگهای پرطمطراق بستهبندی شده است .
در بخش فنی اما ماجرا متفاوت است. از نظر میزانسن، طراحی صحنه و فیلمبرداری، اثر بیتردید در زمرهی خوشساختترین فیلمهای سال قرار میگیرد. اندرسن یک بار دیگر ثابت میکند که در خلق قابهای سینمایی استاد است. نورپردازیهای طبیعی، رنگهای اشباعشدهی سرد و ترکیببندیهای دقیقش، یادآور بهترین آثار دههی هفتاد هالیووداند. دوربین با دقتی مثالزدنی میان صحنههای شلوغ و خشن حرکت میکند و هر بار زاویهای تازه از آشوب اجتماعی را به نمایش میگذارد. جلوههای ویژه در خدمت تصویر هستند، نه برعکس. به همین دلیل ضرباهنگ بصری فیلم هرگز خستهکننده نمیشود، حتی در لحظاتی که فیلمنامه بهوضوح از تمرکز تهی است.
در میان بازیگران، شاون پن خیرهکنندهترین حضور را دارد. او نقش سرهنگی دیوانه، مذهبی و نژادپرست را بازی میکند که ترکیبی از خشونت و کاریزما را به نمایش میگذارد. بازی او در بخشهای میانی فیلم توازن و ریتم مناسبی ایجاد میکند و هرگاه روی پرده است، سطح تنش داستان بهطور محسوسی بالا میرود. متأسفانه در یکسوم پایانی شخصیتش به سمت اغراق و «کارتونی» شدن میرود، چیزی که سبب از دست رفتن تأثیر جدی او میشود. با این حال، اجرای پن آنقدر قوی هست که انتظار میرود در فصل جوایز مورد توجه قرار گیرد .
دیکاپریو، با وجود تلاش فراوان، در قالب نقش نوشتهشده برایش فرصت چندانی ندارد. کاراکتر او نه گذشتهای روشن دارد و نه مقصدی. این ابهام اگر تعمدی بود، میتوانست به جذابیت منجر شود، اما در اینجا صرفاً بیمنطقی به نظر میرسد. دیکاپریو گاه در یک سکانس شورشی آرمانخواه است و چند دقیقه بعد پدری نگران؛ بدون هیچ زمینهی روانی یا روایی. بازی او میان سکانسهای دراماتیک و اکشن همپوشانی لازم را ندارد، که البته تقصیر بازیگر نیست، بلکه از فیلمنامهای میآید که نمیداند از کاراکترش چه میخواهد .
اما آنچه در نهایت بیش از همه بر ذهن میماند، نه ضعف بازیگران یا حتی شعارزدگی فیلم، بلکه فروپاشی منطقی روایت در بخش پایانی است. وقتی فیلم به نقطهی اوج نزدیک میشود، اندرسن ناگهان به سراغ مجموعهای از رخدادهای تصادفی میرود که هیچکدام با مقدمات داستان همخوانی ندارند. معرفی ناگهانی یک شخصیت جدید که فداکارانه قهرمان را نجات میدهد، دقیقاً همان خطایی است که در فیلمهای سطحی شبکههای استریمی بارها دیدهایم. سکانس پایانی – با وجود تلاش برای ارائهی پایانبندی حماسی – بیشتر به تقلیدی از فیلمهای اکشن متوسط شباهت دارد تا روح دراماتیک آثار پیشین سازنده .
با این حال، اگر نگاه فنی و بصری «One Battle After Another» را جدا از فیلمنامه مورد بررسی قرار دهیم، « One Battle After Another » هنوز هم در سطح بالایی قرار دارد. طراحی سکانسهای نبرد شهری و میزان دقت در فیلمبرداری صحنههای پرجمعیت واقعاً چشمگیر است. موسیقی متن نیز با بهرهگیری از تمهای تنشآفرین و سازهای برنجی، تنش روانی لازم را القا میکند. در واقع از نظر اجرایی همهچیز در خدمت ساخت اثری بزرگ مقیاس و حرفهای است؛ اما مسئله آنجاست که این عظمت تکنیکی بر بستری از ضعفهای فکری بنا شده است .
نقد ویدئویی فیلم «One Battle After Another» را در ادامه ببینید:
«One Battle After Another» از لحاظ ایده، گویی میخواهد نسخهای مدرن از «خون به پا میشود» باشد، اما در دام همان چیزی میافتد که زمانی آثار اندرسن را از بقیه متمایز میکرد: وسواس در جزئیات بدون تمرکز بر کلیت. سینمای او همواره دربارهی انسانهای خاکستری و درکناشدنی بود؛ اما اینبار جهانش به سیاه و سفید تقلیل یافته است .
در پایان، « One Battle After Another » را میتوان فیلمی دانست که در حد یک تجربهی پرهزینه و باکیفیت بصری باقی میماند، نه اثری ماندگار در کارنامهی کارگردان. اندرسن با شکوهی بصری در خدمت فیلمنامهای ضعیف قرار گرفته و نتیجه، فیلمی است که شکاف میان تکنیک و محتوا در آن به عریانی موج میزند. اگر کارگردانی این اثر بر عهدهی فیلمسازی گمنام بود، شاید میشد نمرهی بالاتری در نظر گرفت؛ اما برای فیلمسازی در قامت پل توماس اندرسن، این اثر بیش از حد معمول ناامیدکننده است .
نوشته نقد و بررسی فیلم One Battle After Another (یک نبرد پس از نبرد دیگر) اولین بار در مووی مگ . پدیدار شد.









