شجاعت مادرم دل همه بچهها را شاد کرد
از آنجا که مادرم از خانوادهی سادات بود و افراد روستا احترامش را داشتند، استاد جرئت نکرد اعتراضی بکند، بعد از آن اتفاق و شجاعت و جسارتی که مادرم در دفاع از بچههایش نشان داد، دل همه شاگردها را شاد کرد، صاحب کارگاه که ماجرا را شنید، برادرم را به کارگاه دیگری انتقال داد و او را به دست استاد دیگری سپرد. اما این جابه جایی کمک چندانی به برادرم نکرد، چون ساختار کارگاه و استاد و شاگرد همیشه این طور بود.










