شستا و یک واقعیت ساده: بدون آموزش، سودآوری و رفاه ممکن نیست
اخیراً مصاحبهای در فضای رسانهای منتشر شده که در آن، هزینهکرد بخشی از منابع شستا در حوزه آموزش، بهگونهای مطرح شده که گویی توجه به آموزش، در تعارض با منافع بازنشستگان و بیمهشدگان سازمان تأمین اجتماعی است. صرفنظر از صحت و سقم ارقام و جزئیات مطرحشده، لازم است چند نکته بنیادین و غیرقابل انکار با صراحت بیان شود.
به گزارش عصر خبر، نخست آنکه آموزش در هیچ نظام عقلانی، اقتصادی و دینی، هزینه محسوب نمیشود؛ بلکه سرمایهگذاری راهبردی است. تمام کشورهای توسعهیافته، از ژاپن گرفته تا آلمان و کرهجنوبی، و همچنین سوددهترین شرکتهای چندملیتی جهان، یک نقطه اشتراک دارند:
اول آموزش، سپس توسعه؛ اول دانش، بعد ثروت
شرکتی که آموزش را متوقف کند، محکوم به فرسودگی، زیاندهی و در نهایت نابودی است. اگر قرار است شستا سودآور باشد، اگر قرار است شرکتهای زیرمجموعه از زیان خارج شوند، اگر قرار است منابع پایداری برای درمان و رفاه بازنشستگان ایجاد شود، راهی جز سرمایهگذاری در آموزش، نوسازی سیستمها و ارتقای دانش مدیران و کارکنان وجود ندارد.
آموزش از نگاه قرآن و سنت
در فرهنگ اسلامی، آموزش و علم در بالاترین جایگاه قرار دارد. قرآن کریم صراحتاً میفرماید:
«هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»
و نیز:
«یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»
آموزش در قانون اساسی
حتی اگر از منظر دینی عبور کنیم، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز آموزش را یکی از ارکان پیشرفت میداند. اصول سوم و سیام قانون اساسی، دولت و نهادهای عمومی را مکلف به ارتقای سطح آموزش و آگاهیهای تخصصی میکند.
شستا، آموزش و منطق مدیریت نوین
واقعیت آن است که از زمان استقرار مدیریت جدید شستا، رویکردی مبتنی بر نوسازی ساختارها، اصلاح فرآیندها، ارتقای بهرهوری و سوددهکردن شرکتهای زیانده در پیش گرفته شده است؛ مسیری که بدون آموزش نیروی انسانی، ارتقای دانش مدیریتی و اصلاح نگرشها اساساً ممکن نیست.
بسیاری از شرکتهای زیرمجموعه شستا سالها با زیان انباشته، ساختارهای فرسوده و بهرهوری پایین مواجه بودند و خروج از این وضعیت، نه با شعار بلکه با دانش، آموزش و مدیریت علمی امکانپذیر شده است.
آموزش، ردیف بودجهای عقلانی و ضروری
نکتهای که آگاهانه یا ناآگاهانه از سوی برخی منتقدان نادیده گرفته میشود آن است که حسب معمول، در سازمانهای حرفهای و نزد مدیران دانا و توانمند، آموزش همواره در بودجه پیشبینی شده و برای آن ردیف مشخص و مستقل تعریف میشود. سازمانی که برای آموزش نیروی انسانی خود برنامه و اعتبار جداگانه نداشته باشد، اساساً فاقد نگاه توسعهمحور است.
بر همین اساس، اگر در دوره مدیریت دکتر سعیدی، آموزش و ارتقای دانش مدیران و کارکنان شستا جایگاه داشته، نهتنها محل ایراد نیست، بلکه عدم توجه به آموزش، عیب و نشانه ضعف مدیریتی محسوب میشد.
از سوی دیگر، کیست که نداند دغدغه معیشت و درمان بازنشستگان، همواره از مسائل اصلی و جدی دکتر سعیدی بوده و هست. کارنامه مدیریتی ایشان بهروشنی نشان میدهد که توجه به رفاه، درمان و صیانت از حقوق بازنشستگان، هیچگاه در تعارض با برنامههای توسعهای قرار نداشته و ندارد، بلکه دقیقاً در همین چارچوب معنا پیدا میکند.
واقعیت آن است که تقویت آموزش، اصلاح ساختار و سودآور کردن شرکتها، ابزار تأمین پایدار منابع برای درمان و معیشت بازنشستگان است، نه رقیب آن. القای تعارض میان این دو حوزه، سادهسازی یک مسئله پیچیده و نادیده گرفتن منطق مدیریت علمی است.
جمعبندی
تخریب آموزش، حمله به دانایی و زیر سؤال بردن مدیرانی که مسیر اصلاح و توسعه را در پیش گرفتهاند، نه دفاع از بازنشستگان است و نه مطالبهگری اجتماعی؛ بلکه تضعیف آینده سازمان و منافع همان بازنشستگان است.
آموزش، ستون فقرات توسعه است؛ و سازمانی که به آموزش پشت کند، دیر یا زود به صف همان بحرانهایی خواهد پیوست که امروز از آنها گلایه میشود.











